2022-05-08 23:33:59
مثلا رد شده باشیم از این روزهای دلهره و آشوب و سردرگمی و شب های بغض و دلتنگی و ناامیدی...
مثلا مال هم شده باشیم و صبح ها دلت نیاید موقع رفتنت بیدارم کنی و بعد به جانم هی غر بزنی که چرا زودتر از تو میخوابم و دیرتر بیدار میشوم و من ریز ریز بخندم و تو حرصت بگیرد و من باز هم نگویم که بعدِ خوابیدنت مینشینم به تماشا کردنت و شمردن نفس هایت!
مثلا بشوم کدبانوی خانه ای که مردش تو باشی و تمام روزم را به تو فکر کنم و هی غزل روی غزل بنویسم و برایت روی صندلی لهستانی رو به ایوان پر از شمعدانی و نسترنمان، شال سرمه ای ببافم و غروب ها که از راه میرسی خانه ی کوچک و گرم و روشنمان بوی قرمه سبزی ته گرفته ی دستپخت مرا بدهد و من عطر امنیت آغوش تورا بگیرم!
مثلا لقمه ی شور غذا را به زور قورت بدهی و به خاطر من با لبخند بگویی که عالی شده و دست پختم معرکه است و من به قیافه ی جمع شده و صورت سرخ شده ات حسابی بخندم!
مثلا دو فنجان چای قندپهلوی خوش رنگ توی استکان های کمر باریک قدیمی بریزم و بعد تو بنشینی روی کاناپه و من کنار پایت روی زمین و سرم را تکیه بدهم به استواری زانوهایت و از روز کسل کننده ی بی تواَم برایت بگویم و غزل تازه ام را بخوانم برایت و تو محو موهای پریشانم بگویی:
" موجِ شبِ این زلف های لعنتی غزل تر است بانو! "
مثلا مثل دختربچه ی تخس به زور بنشانیم جلوی آینه و با عشق موهایم را ببافی و من حوصله ام سر برود و بگویم اصلن همین فردا میروم کوتاهشان کنم و تو بگویی این تار موها رشته ی حیات تواند و مبادا بدهمشان به دَم قیچی که آنوقت میمیری تو و من زیرلب خدا نکندی بگویم و بعد عشق کنم از موهای گیس کرده ام به دست عشق و هر روز همین آش باشد و همین کاسه!
مثلا تار موی بیرون زده از روسریم را از صورتم کنار بزنی و هولش بدهی زیر روسری و بگویی آی دلبر! حواست به این دلبرها باشد خب و من پشت چشمی نازک کنم و چشم حضرت آقایی بگویم و تو به شوخی چادرم را تا روی بینیم پایین بکشی و من کلی جیغ جیغ کنم بابت خراب کردن مدل روسری و سر و وضعم و بعد دوتایی به دیوانه بازی هایمان بخندیم!
مثلا من الکی قهر کنم و تو واقعا بترسی و بگویی حق ندارم هیچوقت قهر باشم با تو و من با اخم بگویم پس چطور ناز کنم برایت و بخندی و در آغوشم بکشی و زیر گوشم آهسته بگویی ناز تر از این ممکن نیست بشود کسی نازخاتون من!
مثلا شب ها برایم قصه بگویی و من سرم روی سینه ات باشد و با لالایی کوب کوب آرام قلبت خوابم ببرد و دیگر خبری از کابوس نباشد...
مثلا
رد شده باشیم از این روزهای دلهره و آشوب و سردرگمی!
#طاهره_اباذری_هریس
#مثلن...
| @TahereAbazariHerisi7
2.3K views20:33