Get Mystery Box with random crypto!

. «فرصت‌های از دست رفته و دق‌مرگی‌های حاکمیت!» غلامرضا علی | تحلیل و رصد

.

«فرصت‌های از دست رفته و دق‌مرگی‌های حاکمیت!»

غلامرضا علیزاده

اشاره:
در خبرهای پراکنده‌ی مجازی به نقل از قصه‌گوی زیدآباد خوانده‌ام که حاکمیت را به توافق عاجل و فوری با دولت بایدن فراخوانده، چرا که به زعم او کاندیدای بعدی جمهوریخواهان (ران دسنتیس)، موضعی سرسخت‌تر از ترامپ با ایران خواهد داشت، حال آن‌که نگارنده (علیزاده) به کرات در زمان ریاست‌جمهوری ترامپ به مسئولان سیاست خارجی توصیه کرده بود، دل به دولت بعدی از حزب دموکرات نبندند و با ریپابلیکن‌ها به توافق برسند. نوشتار حاضر نگاهی خواهد داشت به پیشینه‌ی این ستیز و گریز در روابط ایران و آمریکا.

«همواره این
#زمان مذاکره است که #موضوع مذاکره را تعیین می‌کند، جمهوری اسلامی باید مراقب باشد، زمان را فدای موضوع نکند.» این سخنِ امروز نگارنده نیست، مفروض بالا را در ۲۹ ماه می ۲۰۱۹ مطرح کرده‌ام.

شوربختانه، در لایه‌های درونی حاکمیت، شاهد شنیدن‌ صدای واحدی نیستیم. چرا که ما در برهه‌های مختلف دارای یک دولت نبوده‌ایم و این دولت‌های سایه بوده‌اند که عملاً معادلات را جابجا و مناسبات داخلی و خارجی را ترسیم می‌کردند.

برای درک دامنه‌ی این درهم تنیدگی، اضافه کنید تشتت دستگاه‌های تصمیم گیر و تعارض منافع دست اندرکاران حل بحران که تو گویی دچار بحران پروسسِ سیستم و اتخاذ یک تصمیم راهبردی در جهت تامین منافع ملی هستند. به بیان دیگر، تصمیم گیران بحران بخاطر عدم برخورداری از منابع مالی، و نیز فقدان بینش کافی، تصمیماتی در خلاء می‌گیرند و از طرفی، فاقد اتوریته و انسجام لازم برای اِعمال تصمیماتی هستند که در جلسات بحران نهایی می‌شوند و بعنوان خروجی(out put) بیرون می‌آیند.

از آن پس، مردم در میان دو بینهایت‌‌ بودند، «نه جنگ بود و نه مذاکره»، امّا قدرتِ خرید دهک‌های تشکیل دهنده هرم اجتماع، به یک دهم چهارسال قبل خود رسید. اکنون به فرض بازگشت دوباره بازیگران سیاسی به یک توافق حداقلی، کدام قدرت می‌تواند پاسخگوی حال و روزِ رقت‌انگیزِ  مردم کوچه و بازار باشد که همواره نجیبانه زندگی کرده‌اند و اینک نگران تامین معاش روزانه و حداقل مایحتاج خود هستند.

ماحصل چنین فرایندی، همان است که #لکان از آن  به «هیچ چیز» یاد می‌کند، یعنی؛ nothing. ذیلِ چنین موقعیتی، همه چیز در "خلاء" قابلیت فهم دارد. امر فانتزی وقتی به واقعیتِ خود پی ببرد، از درون تهی می‌شود و چون شبحی نامرئی در شبی دیجور رنگ می‌بازد.
سربازان و اسپهبدان‌ در طول چند سال گذشته، در صحنه‌ی کارزارِ مستقیم با دشمن نبودند، اما دون‌کیشوت‌ها سوار بر اسبی خیالین، برای آسیاب‌های بادی رجز می‌خواندند و شرکت‌های چندملیتی در آنسوی دریاها، با دکل‌های حفاریِ مجهزشان، از عمق میادین نفت و گاز مشترک، سهم بدیهیِ ایرانیان را استحصال می‌کردند و غریو شادی سر می‌دادند و بر بلاهت‌مان می‌خندیدند!

وقتی در ۲ سپتامبر ۲۰۲۰ مقاله‌ی «اشتباه بزرگ، اگر حاکمیت دل به بایدن ببندد» را نوشته بودم، خوش خیالان وطنی چنین گمان می‌کردند که آمدن دموکرات‌ها همان و لغو همه تحریم‌های اِعمالی به سبب صدور فرمان اجرایی یکباره بایدن همان! اما به دو دلیل بر چنین ساده‌انگاری خط بطلان کشیده بودم، نخست اینکه؛ دموکرات ها ثابت کرده‌اند که در سیاست خارجی، همواره شکیباتر و رندانه تر و منسجم تر عمل می‌کنند.

و نکته دوم اینکه دموکرات ها، هیچگاه اعتبار( credit) حاصل از فشار حداکثریِ ترامپ را به ثمن بخس از دست نخواهند داد و مرواید غلتان آمال‌شان  را در سرکه‌ی ندانم‌کاری هایشان تباه نخواهند ساخت. سخنان سال گذشته «ند پرایس»، سخنگوی وزارت خارجه ایالات متحده، موید همین نکته است، او گفته: «اگر ایران خواهان لغو تحریم‌هایی است که فراتر از برجام است، باید به نگرانی‌های فراتر از برجام ما نیز رسیدگی کنند».

پایان سخن اینکه، آنچه ذهنِ مترصد را بیش از همه اینها به خود معطوف کرده، فرجام برجام کنونی به عنوان یک توافق نیم‌بندِ آسیب پذیر نیست. پرسش بنیادی این است که آیا شرایط اقتصادی مردم ایران به شرایط سال ۲۰۱۹ بازخواهد گشت! یا اگر حاکمیت در موقعیت کنونی در سیاست‌ها و انگاره‌های خویش بازاندیشی نکند و جمهوریخواهان در انتخابات ریاست‌جمهوریِ آتی به کاخ سفید بازگردند، شاهد تکانه‌های شالوده‌افکن بعدی نخواهیم بود؟

این چنین است که اصرار تحلیلگر بر انجام مذاکره با دولت جمهوریخواه پیشین، نه بر اساس رویکردی ترامپیستی، بلکه بر اساس واقعیت امروز حاکم بر بازار مکاره سیاست در ایالات متحده بود. بهترین موقعیتِ آغاز مذاکره همانی بود که ایران تاسیسات نفتی آرامکو را هدف قرار داده بود و ترامپ هم بی‌آنکه حساسیتی در این زمینه نشان دهد، شدیداً به دنبال آغاز مذاکره با ایران بود و موازنه به نفع ایران رقم خورده بود. بهر روی فرصت‌ها از دست رفتند و اندوه بر گذشته، مغبون را سودی نبخشد ... چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند!

@tahlilvarasad