تهمینه میلانی، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده در گفتوگو | تهمینه میلانی
تهمینه میلانی، کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده در گفتوگو با ایبنا از کتاب و کتابخوانی گفت. او میگوید کتاب و کتابخانه همواره جزو لاینفک فیلمهایش هست و به عنوان المان در آثارش وجود دارد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب و کتابخوانی، از رفتارهایی است که نیاز به ترغیب و تشویق دارد. در این میان هنرمندان، به عنوان یکی از مراجع افکار عمومی، نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. در پرونده گفتوگوهای «گپ کتاب با هنرمندان» از نسبت هنرمندان با کتاب میگوییم. در این شماره به سراغ تهمینه میلانی رفتیم؛ کارگردان، فیلمنامهنویس و تهیهکننده سینما که فیلمهای «ملی و راههای نرفتهاش»، «دو زن»، «نیمه پنهان»، «سوپراستار» و «آتش بس» برخی از آثار اوست.
وقتی قرار شد به گفتوگو با هنرمندان در مورد رفتارهای مطالعاتیشان بنشینم، یکی از اولین گزینهها قطعا تهمینه میلانی بود. او را از نزدیک نمیشناسم؛ اما آثارش گواه خوبی برای اثبات علاقه او به کتاب است. وقتی فیلم «دو زن» اکران شد، دختری دبیرستانی بودم و به یاد دارم سکانس بیرون کشیدن گونی کتاب از انباری گوشه حیاط توسط فرشته با بازی نیکی کریمی، چقدر در میان من و همکلاسیهایم موثر افتاد. با خود میگفتیم چقدر کتاب و کتابخوانی مهم بوده و ما نمیدانستیم. در چشم یک نوجوان دبیرستانی، کتابخوانی ارزش و جایگاهی دیگری پیدا کرد. سالها بعد وقتی یادداشتی در مورد عناصر کتاب و مطالعه در سینما مینوشتم، این بار هم یکی از اولین گزینههای قابل مراجعه، فیلمهای تهمینه میلانی بود. در طراحی صحنه، در مواجهه شخصیتها با مشکلات، در شناخت ویژگیهای فردی و اجتماعیشان، کتاب حضور موثر و پر رنگی داشت. در همین گفتوگو نیز میلانی تاکید کرد برای شخصیتپردازی کاراکترهای آثارش، کتابخانه او میتواند گویای بسیاری از مسائل باشد. سوپراستار سینمایی که فرد موجهی نیست، کتابخانهای خالی از کتاب دارد و این تاثیر و تاثرها، گواه نقش و جایگاه کتاب در زندگی فردی اوست. نمیدانستم چطور با او ارتباط بگیرم. از میان چندین دفتر تلفنی که میان اهالی خبرنگار وجود داشت، به سختی شمارهاش را پیدا کردم. میخواستم بیمهابا دل به دریا بزنم و شانسم را امتحان کنم، اما فکر کردم شاید شمارهاش عوض شده باشد یا موقع مناسبی تماس نگرفته باشم و او با جوابی سر بالا ناامیدم کند. بنابراین اول شمارهاش را در تلفنم ذخیره کردم و با دیدن عکس پروفایلش مطمئن شدم که خودش است. از رانت مطلب سال گذشتهام استفاده کردم. بدون معطلی لینک آن را برایش فرستادم و سپس درخواست مصاحبه را مطرح کردم. فردا صبح قبل از رفتن به خبرگزاری پیامش را دیدم. برای بعدازظهر همان روز دعوت مصاحبهام را پذیرفته بود. با انرژی بیشتری به تحریریه رفتم و راس ساعت تماس گرفتم. با روی باز و با اشتیاقی که از کتاب ناشی میشد، جواب سوالاتم را داد. گفتوگویی که در ادامه میخوانید:
اصولا چقدر در زندگی روزمره خود با کتاب سر و کار دارید؟ چه اتفاق یا چه شخصی باعث علاقه شما به کتاب و مطالعه شد؟
کتابخوان حرفهای هستم. دقیق نمیتوانم بگویم از چه زمانی و توسط چه کسی به کتابخوانی علاقهمند شدم؛ اما به یاد دارم که مادربزرگ مادریام، تحصیلکرده، معلم و کتابخوان بود. شاید برای شروع بحث، بهتر باشد از پدرم شروع کنم. اسم من را پدرم تهمینه گذاشته است. کلاس دوم دبستان که بودم از پدرم پرسیدم چرا اسم مرا تهمینه گذاشتید، اما مرا بیتا صدا میکنند؟ با اینکه پدرم در کتابخانهاش شاهنامه داشت،یک
شاهنامه برای خودم خرید. به همراه ایشان تا کلاس پنجم ابتدایی شاهنامه را خواندیم. بعد از آن، غزلیات حافظ و مثنوی و دیوان شمس مولانا را با هم خواندیم. در واقع پدر و مادربزرگم نقش بسیار مهمی در علاقه من به مطالعه داشتند. در دوران نوجوانی، دایی بزرگ و عزیزم که دانشجو بود، برایم کتاب زیاد میخرید. بنابراین از دوران کودکی با کتاب انس داشتم. آن زمان کیهان بچهها و کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب، که یک مجموعه مفصل بود. کتاب قصههای منو بابام را هم خیلی دوست داشتم. ضمن اینکه تلویزیون هم دائم بچهها را تشویق به کتابخوانی میکرد و خب خیلی تاثیر میگذاشت.
از خاطرات دوران کودکی با کتاب بگویید؟
چون مادرم خیلی سینما میرفت و ما هم به همراه او میرفتیم، هفتهای پنج یا شش فیلم در سینما میدیدم. به نظر میآید مجموع کتابخوانی و تماشای مستمر فیلمها از ایرانی تا امریکایی، عربی و... تاثیر مهمی در من گذاشت. آن زمان به دلیل انتقالی پدرم که پزشک بودند، هفت سال ساکن قزوین شدیم. کتاب و فیلم باعث شد من دنیای دیگری برای خودم بسازم. هنوز هم بعد از این همه سال، دوستان صمیمی من شکسپیر، داستایوفسکی، اگزوپری، مولانا و... هستند.