Get Mystery Box with random crypto!

سلام استاد طاعات و عبادات قبول حق سوال استاد کسی هستم | موفقیت جاودانی

سلام استاد طاعات و عبادات قبول حق

سوال
استاد کسی هستم که خیلی دوست با همه ارتباط داشته باشم ، با همه _خانواده ،اقوام گرم صحبت کنم بگم و بخندم
ولی هیچ وقت نمیدونم چه حرفهایی باهاشون بزنم
چون دوست ندارم غیبت کنم یا خوشی های زندگیم برای مردم پز بدم برای همین همیشه سکوت میکنم یا لبخند میزنم ولی خسته شدم از بس روزه سکوت گرفتم

**از اول ازدواج خانواده شوهرم مثل خانواده خودم هستم .
مثلا طوری مامان ، بابا ، آبجی ، داداش صداشون میزنم که فرقی نداره پدر مادر خودمم یا پدر مادر شوهرم واقعا تو دلمم همین طوریه
اونا هم بارها بارها گفتن من براشون عروس نیستم و دختر بزرگشون هستم
ولی از زمانی که
_سر خرید انگشترم و... خودشون رفتن و من پیششون نبودم ، ولی دنبالم نیومدن این یعنی بی احترامی که بدون من رفتن .
سر خرید شب چله ام من خونه خودشون بودم اونا حاضر شدن رفتن به منم گفتن جایی کار داریم تو وایستا دم خانه ها کسی نیس
بعدا دادن پوشیدم همه چی گرون خوب خریدن منتها اون مدل من دوست داشتم نبود چون اونا با ذوق شوق گرفتن و چون نخوره تو ذوق هیچ نگفتم و به خریدشان احترام گذاشتم وگرنه اینجا همه عروس شون میبرن که سلیقه خودش باشه
حالا پارسال عید اولم بود خیلی ذوق داشتم ولی با شوهرم دعوا کردن برام عیدی نیاوردن مامانم فقط بخاطر بی احترامی کردن (نه لباس طلا) جوش زد غصه خورد ناراحتی قلبی گرفت حداقل باید به احترام من اینکار نمیکردن
خودمو دلداری دادم که وضعیت مال خرابه به شوهرم هیچ حرفی نزدم
خیلی دوست داشتم امسال ، امسالم با وضعیت خوب مالی اصلا بروی خودشون نبودن
استاد از اون موقع میگم اگه ته دلت ازشون ناراحتی بخاطر دوست داشتن کارخونه ، کار کشاورزی نکن البته من یه دختری هیچ وقت از این کارا تو خانه خودما نکردم
ولی اونجا میگم بخاطر خوشحالی و سلامتی آقا امام زمان عزیز ، رضای خدا بکن
همه وسیله ها و خونه مراسم شوهرم باید درست کند
میگن ما نمیتونم باید برای بقیه هم پول باقی بماند (۳پسر پست سرهم ۱دختر دارن)تو روستا کلی زمین ، آب ، گاو و... دارن یعنی توقع کمک دارن ، اگرم نکنن به سر شوهرم غر میزنن بعد هم بارها بارها پدر شوهرم میگه اینا همش مال خودتونه منم میگم ما الان اول زندگیمون لازم داریم
یا مثلا چند بار مادر شوهر میگه اگه دستمون خالی نبود برات طلا ، خرید عقد میکنیم ۲پسر دیگ پشت شما هستن میگم مگه من حق ندارم حالا چون عروس اولم دیگ
باید برای اونا هم بماند
البته موقع خواستگاری همه اینا قول دادن
البته من طلا و خرید و... مهم نیس فقط میگم چرا من اینهمه دوستشون دارم و احترام میزارم
استاد برای تو دلم ناراحتی نذارم ۲ رکعت نماز شکر خواندم همه اینا برای خدای خودم گفتم و سپردم به خودش بعد هم گفتم خدایا من همه میبخشم تو ببخش شون
ولی از دلم در نمیاد چون ۱بار ازدواج کردم همه این ... ۱بار میشه
و پشیمانم میگم کاش خرید شب چله میگفتم عوض کنن مهم اینه اونی خودم میخواستم بود حالا ناراحت بشن مگه ناراحتی من برای اونا مهمه
البته مادر شوهر ، خواهر شوهر خیلی خوبن اصلا اذیتم نمیکنن.
تازگیا میگم منکه محتاج احترام اونا نیستم ، حق نداری احترام گدایی کنی ‌.
از اول مجردی هر عروسی میدیدم کلی آرزو می بافتم
وحالا ....
شوهرم مدام دوس داره من کنارش باشم
منم اصلا دوست ندارم
چون از تغیرات م عقب می مانم
چون اونجا هیچ کاری نمیشه برای خودم درست کنم
چون بنظرم همه چیز اندازه داره و من تقریبا هفته ای ۷روزه ۵روزش خونه اونهام
اصلا دوست ندارم چون از نظر لباس پوشیدن راحت نیستم
وقتی خانه خودمونم خیلی شاد ترم
چرا وقتی اینجایی اینقدر سرحال و پر انرژی هستی کلی کار میکنی اونجا انگار یه دنیا خاک مرده ریخته روت
اگه بهش بگم فکر میکنه فرق میذارم و فکرای منفی میکنه و...
**تولد هرکسی که دوستش دارم بهش تبریک میگم
تولد برادر شوهر کوچیکم بود اون خیلی حواسش بهم هس
برای همین خودم براش کیک پختم ، ژله درست کردم ، پفک درست کردم ،حتی خونه خودمون بادکنک باد کردم بردم اونجا کادو هم راستش پول نداشتم شوهرمم گفت این چیزا اهمیت نمیدم حالا برای خوشحالی من براش میگیرم
همه شون خوشحال شدن همه تشکر کردن برادر شوهر گفتش اولین تولدمه حسابی خوشحال شد
ولی پدر شوهر گفت کسی که این کارا کرده معلومه خیلی آدم بیکار بوده ، منم گفتم بابا اتفاقا خانه خیلی کار داشتم ولی خواستم داداش خوشحال کنم

**خیلی وقتا فکر میکنم شاید من اشتباهاتی تو خانواده شوهر دارم شاید من یه کارایی باید بکنم
شاید یه کارایی نباید بکنم

**چطوری خوش اخلاق ، خوش رو مهربان ، گرم صحبت ، اجتماعی با آدما باشم
یعنی همه از هم صحبتی کیف کنن؟ همه دوستت داشته باشن ؟

تشکر میکنم از پاسخگویی کامل و زیبایتان