تجربه بنامخدا وباسلام خدمت استاد گرامی ودوستان گلم بنظر من نا امید شدن همیشه هم بد نیست من دقیقا زمانی رشد کردم که از همه بریدم وهمه یه جورابی نا امیدم کردن تا زمانی که چشمامیدم به خانواده ودوستان بود. آدمی فوقالعاده ضعیف شکننده بودم وبا هر تلنگری از هم میپاشیدم وقتی دیدن مه خانواده ودوستان دردی ازم دوا نمیکنن سعی مردم تا حدودی ازشون فاصله بگیرم وبچسبم به شوهر وبچه هام خودم رو دربست در اختیارشون گذاشتم وتمام چشم امیدم بهشون بود ولی بازم دیدم فایده نداره یه جاهایی نگاه کردم دیدم از اونا هم نا امید شدم حتی شوهرم که خیلی انسان خوب ومنطقی بود یه جاهایی ناامیدم میکرد واون حال خوب رو بهمنمیداد چشم باز کردم دیدم از همه کس وهمه چیز نا امید شدم انموقع بود که فهمیدم باید به خودم تکیه کنم وامیدم اول به خدا بعدشم به خودم باشه دوستان باور کنین اینهایی که میگم عین حقیقته من واقعا به وقتایی تو زندگی احساس تنهایی وحشتناکی روتجربه کردم وبغض گلوم رومبگرفت ولی الان که بهش فکر میکنم میبینم دقیقا تثن نقطه عطف ندهیم بود تا ما از همه نبریم نمیتونیم به خودمون امیدوار بشیم وخود گم شده مون رو پیدا کنیم زمانی که نا امید غمگین بودم با خودم فکر کردم چیکار کتم که از این حالت بیام بیرون به هر طرف نگاه کردم هیچ کس رو جز خودم ندیدم برا همین بر گشتم به درون خودم وتمام گنج ها رو تو درون وتنهایی خودم یافتم وقتی نگاه کردم دیدم خودم باید امید رو برا خودم ایجاد کنم برا همین رفتم دنبال علم واگاهی ویادگیری وپیشرفت تو زندگی هر چی جلوتر رفتم امیدوارتر وشادتر شدم ووالان که دارم این متن رو برا تو دوست خوبم مینویسم ایمان دارم که انسان فقط امید رو د. خودش باید جستجوکنه نه در اطرافیانش چون هر کسی از بیرون بیاد وبه ما امید بده یه روزی هم ممکنه مارو نا امید کنه فقط خودمون هستیم که هیچوقت خودمون رو نا امید نمیکنم البته اگه رو خودمون کار کنیم واگاهیمون رو بالا ببریم وعزت نفس واعتماد به نفس قویی داشته باشیم که در این صورت هرروز نسبت به روز قبا امیدوار تر شادتر خواهیم شد به امید روزی که همه ما بتونیم امیدوار وخوشحال زندگی کنیم خدانگهدار همگی