Get Mystery Box with random crypto!

درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا | تک بیت‌های ناب



درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت
در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت!

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را
سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت!

در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت!

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت!

من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم
من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت!‍

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما...
من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت!

در محفل شعر آمدم و رفتم و گفتند
ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت!

میخواست بکوشد به فراموشی ات این شعر
سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت

#محمد_سلمانی

@takbeytenab