#تکست موزیک #بیبی_گرگ Part 1 [ اینترو - امیر تتلو ] آ ، راستش | AMIR TATALOO
#تکست موزیک #بیبی_گرگ Part 1 [ اینترو - امیر تتلو ] آ ، راستش رو بخوای من خودم دنبال نبودنم ! ولی ، مشکل اینه که از اعدام و صلیب و پخش زمین شدن کثافت کاری بدم میاد !( یک یک دو دو هشت )
[ ورس ۱ - امیر تتلو ] میخوام یه شعبده باز شم ولی غیب شم دیگه ظاهر نشم ! میخوام مرگ و بچِشم قشنگ ، بَد دنبال ذائقهاشم ! میخوام تو این جنگل تاریک ، امامزاده شم ظاهر نشم ! این شهر اگه جنده خونه میخواد ، من خودم یه فاحشه شم ! میخوام دم پَرم بپره ، هرکی خدایی باشه کارش قشنگ ! این چه فایده داره صورت زیبا ، وقتی باشه ذاتش مشنگ ! هرکی مارو واسه بالا رفتن خواست ، انگاری یه شاتیم ویسکی ! توام مارو خداییش نمیخوای ، چون دنبال شادی نیستی ! آره توام گذشتت کم بد نبوده ، کم فحشش و نخوردم ! تو که میخوای گردنم بره ، چرا من انگشتت و نبُرم ؟! هی ، به خودم آسیب زدم ، به خودت نیومدی ! حالا نوبت توعه ، بترسی از این که پهلو منی ! خواستم یه بهشت بسازم ، تو خواستی جهنمش کنی ! جمع ما که صاف و ساده بود ، راستش و بخوای فقط عنش تویی ! بین ما مسئله ای نمونده ، که بخوای حلش کنی ! حالا تو اونی که صورتش ترکید ، من اونی که دستش برید !
[ کورس - امیر تتلو ] همه کس و دار و ندارم ، بریدن چند سال پیش از من ! هرچی میگی قطعا درسته ، من باید صد بار میشکستم ! نفهمیدم هربار چی اصلا ، به من و حرفام میبستن ! ولی خب این حجم تنفر ، یهو داد بد کاری دستم ! آدما شوخی شوخی زدن گنجشکا جدی جدی مُردن ! دور ور یا زیادی شُلن یا سفت بدجوری دیگه خیلی غُدن ! یا دخترا فقط هی میخوردن ، دل میبردن ! پسرا هم که بد هیولان ، حتی بچه هاشون بیبی گرگن ! پ تو بذار برو که حیفی کلا !
[ پُل ۱ - رضا پیشرو ] یادته میخواستم یدونه کشتی درست کنم برم سرزمین خدایان رو ببینم ! هه این کارو کردما ، خیلی بهم آرامش داد ! واقعیتش اینه که ما الان مردیم ، گیر جسمیم ! ما در اصل از اول بودیم ، هستیم ، خواهیم بود ! ( اول و آخر ) چیزی نمیتونه جلوی مارو بگیره ! رنگ خون هم یه چیزیه که بهش مسئولی ! ( برا بعضیا بیشتر ) شاید خودتم حتی باورت نشه ! تو کی هستی ؟! چقدر قدرت داری ؟! ازکجا میای ؟! ( 777) [ ورس ۲ - رضا پیشرو ] میکنن آشیونمو عوض واسه همینه ! دیوونه میشم بیرون قفس ! رفقا اگه الان بیرون خونم به درک همه ! همه میدونن چه بلاهایی اومده سرم ! مست شدم گشت زدم تو همه جهت ! نشستم جلو در و پُرِ سوزنِ سَرَم ! حالا دیگه پُرِ مرواریده تو تنِ صدف ؟ مَجنون شدم و زدم نَخ قلم ! مثل یه کشتی گمشده شدم ! به سمت سرزمین خدایان و کصخل هنر ! خودمو از اول کشیدم تو نقاشی کهنه ! بی غرور و غم و قهر ، بی سمپاشی و عقده ! به یادم بیار اون روزا کی بودم ! چرا مسیر زیادی میرم و توراه میمونم ؟! چرا به جز خودم اسم همه تو یادمون هست ؟! چرا هرکاری میکنم پرطوفانه تو من ؟! بگو منو میبینی تو کدوم آیینه رو به روت ! از خون خورشید مینوشتیم آیه توی گور رو به نور ! بی زمان متصل به خون مون ! تو شام آخری که شراب گرونه و نون به روزه ! میبینی با دست قدرت های زمین ! تبدیل به تاریکی شده صحبتای مسیح ! زرتشت رو پیدا میکنی تو شبای کویر ! شمشیری میاد برنده تر از ذوالفقار کبیر ! روح زمین پا گذاشت رو گسلای جدید ! تا روزی که کاری برنیاد از دولتای کثیف ! برم برسم به محتوای غنیشون ! میگن تقصیر ما نی آبی شده لاجوردی ! پس چرا باید نفس بکشیم ادامه ندیم ! به ساده ترین چیزا ببازیم بزاریم زمین ! به بالاترین میزان بخوابیم اداره نشیم ! به ناچار ازین بیزار و نگاه به شکار بعدی !