Get Mystery Box with random crypto!

کلاس و کتاب توانا

لوگوی کانال تلگرام tavaana — کلاس و کتاب توانا ک
لوگوی کانال تلگرام tavaana — کلاس و کتاب توانا
آدرس کانال: @tavaana
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 7.58K

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 2

2023-04-22 07:13:58
نامه‌هایی از زندان: انفرادی، شکنجه‌ای که سفید نیست

سلول انفرادی؛ اتاقکی عمدتا کوچک، بعضا به ابعاد قبر، که زندانی سیاسی محبوس در آن، فرق شب و روز را نمی‌فهمد، و تنها مامن او، می‌شود دل‌نوشته‌هایی که زندانیان پیش از او روی دیوارها حک کرده‌اند. چه رازها و رنج‌ها که در این اتاقک‌های کوچک پنهان است.

اگرچه از سلول انفرادی به شکنجه سفید تعبیر می‌شود اما وقتی سرگذشت آن‌ها که در سلول انفرادی حبس بوده‌اند را می‌شنویم درمی‌یابیم که این شکنجه، سیاهی مطلق است.

سلول انفرادی مصداق بارز شکنجه مطلق روحی و جسمی است. این جمله را بسیاری از آن‌ها که روزها و شب‌های خود را در انفرادی گذرانده‌اند، می‌گویند.

پس از انقلاب اسلامی بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی، حبس در سلول انفرادی را تجربه کرده‌اند و حتی با تغییر دولت‌ها در جمهوری اسلامی نیز کاربری این سلول‌ها تفاوتی نکرده و نخواهد کرد.

در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان»‌ به سراغ نامه‌هایی رفته‌ایم که هر کدام بازگوکننده گوشه‌ای کوچک از این شکنجه هولناک است. نامه‌هایی از: بهروز جاویدتهرانی، سعید ملک‌پور، رضا شریفی‌بوکانی، نرگس محمدی و احمد باطبی.
این بخش تقدیم می‌شود به تمام کسانی که بخشی از زندگی‌شان را در سلول‌های انفرادی جمهوری اسلامی گذرانده‌اند و می‌گذرانند.

https://tavaana.org/letters_prison3/

یوتیوب:



در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586395212
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-3-vid

#پادکست #کتاب_صوتی #سلول_انفرادی #انفرادی_شکنجه_است #یاری_مدنی_توانا #نامه_های_زندان

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
1.5K viewsedited  04:13
باز کردن / نظر دهید
2023-04-21 14:31:15 جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۶ (کتاب شنیداری)

صدها تن به گورستان آمده بودند و بیشترشان تبعیدی‌هایی که یا نوری را از نزدیک می‌شناختند و یا از راه مصاحبه‌های رادیو-تلویزیونی و مقاله‌هایش با او آشنایی داشتند. کم نبودند کسانی هم که هیچ‌چیز از او نمی‌دانستند. پس از بزرگ‌ترین کوچِ ناگزیر در تاریخ ایران، نزدیک یک میلیون ایرانی، تا سال۱۹۹۲، ‌بیرون از ایران می‌زیستند که بیشینه‌شان پناهندگان سیاسی بودند. از میان آنها، نزدیک شش هزار تن در برلین زندگی می‌کردند. همان‌ها آن روز صبح به گورستان آمده بودند، چرا که دردی مشترک خاستگاه‌ همگی‌شان بود و هریک گذرگاه دردناک همانندی را می‌پیمود. سرنوشتِ نوری آیینه‌ی تمام‌نمای سرنوشت ایشان بود. پس از کودتای ۱۹۵۳ و سرنگونی نخست‌وزیرِ پُرهوادار، مصدق، دانشجویان بسیاری به غرب رفتند و در آنجا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را بنیاد گذاشتند. با دفترهایی در سراسر اروپا و آمریکا، کنفدراسیون الگویی بود برای رویای دموکراسی که کودتا از میان برده بود. جوانان پیشرو، سکولار و مذهبی، گرد هم آمده بودند تا جمهوری مینیاتوری خودساخته‌ای را بگردانند که در آن هر فصل، فصلِ انتخابات بود. هموندان کنفدراسیون نمایندگان دانشگاه را برمی‌گزیدند و نمایندگان دانشگاه نمایندگان شهر را و نمایندگان شهر نمایندگان کشور را و نمایندگان کشور هیئت جهانی دبیران را برمی‌گزیدند. درآمدشان را از راه پرداخت حق عضویت به دست می‌آوردند و گزارش بودجه سالانه‌ی خود را چاپ می‌کردند. و همه اینها بر پایه‌ی اساسنامه‌های برابری‌خواهانه‌ای بود که خودشان نگاشته بودند. تا پیش از پایان عمر خود در آخرین سال‌های دهه ۱۹۷۰، کنفدراسیون نسلی را پرورده بود که از  دل آن نخبگان سیاسی نوپایی سر برآوردند.

https://tavaana.org/assassins_turquoise6/

در یوتیوب:




در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-06

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690596

نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
289 viewsedited  11:31
باز کردن / نظر دهید
2023-04-21 14:31:02
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۶ (کتاب شنیداری)

صدها تن به گورستان آمده بودند و بیشترشان تبعیدی‌هایی که یا نوری را از نزدیک می‌شناختند و یا از راه مصاحبه‌های رادیو-تلویزیونی و مقاله‌هایش با او آشنایی داشتند. کم نبودند کسانی هم که هیچ‌چیز از او نمی‌دانستند. پس از بزرگ‌ترین کوچِ ناگزیر در تاریخ ایران، نزدیک یک میلیون ایرانی، تا سال۱۹۹۲، ‌بیرون از ایران می‌زیستند که بیشینه‌شان پناهندگان سیاسی بودند. از میان آنها، نزدیک شش هزار تن در برلین زندگی می‌کردند. همان‌ها آن روز صبح به گورستان آمده بودند، چرا که دردی مشترک خاستگاه‌ همگی‌شان بود و هریک گذرگاه دردناک همانندی را می‌پیمود. سرنوشتِ نوری آیینه‌ی تمام‌نمای سرنوشت ایشان بود. پس از کودتای ۱۹۵۳ و سرنگونی نخست‌وزیرِ پُرهوادار، مصدق، دانشجویان بسیاری به غرب رفتند و در آنجا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را بنیاد گذاشتند. با دفترهایی در سراسر اروپا و آمریکا، کنفدراسیون الگویی بود برای رویای دموکراسی که کودتا از میان برده بود. جوانان پیشرو، سکولار و مذهبی، گرد هم آمده بودند تا جمهوری مینیاتوری خودساخته‌ای را بگردانند که در آن هر فصل، فصلِ انتخابات بود. هموندان کنفدراسیون نمایندگان دانشگاه را برمی‌گزیدند و نمایندگان دانشگاه نمایندگان شهر را و نمایندگان شهر نمایندگان کشور را و نمایندگان کشور هیئت جهانی دبیران را برمی‌گزیدند. درآمدشان را از راه پرداخت حق عضویت به دست می‌آوردند و گزارش بودجه سالانه‌ی خود را چاپ می‌کردند. و همه اینها بر پایه‌ی اساسنامه‌های برابری‌خواهانه‌ای بود که خودشان نگاشته بودند. تا پیش از پایان عمر خود در آخرین سال‌های دهه ۱۹۷۰، کنفدراسیون نسلی را پرورده بود که از  دل آن نخبگان سیاسی نوپایی سر برآوردند.

https://tavaana.org/assassins_turquoise6/

در یوتیوب:




در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-06

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690596

نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
3.7K views11:31
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 19:19:21 جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۵ (کتاب شنیداری)


تلفن، تلفن! تنها کاری که می‌خواست بکند تلفن زدن بود. آپارتمان را گز می‌کرد، از کاناپه‌ی اتاق نشیمن جلو تلویزیون، که اخبار را پخش می‌کرد، به بالکن برای هواخوری، سپس به سوی تلفنِ رویِ میزِ کنار تختش، از آنجا به سوی گاز در آشپزخانه برای چای دم کردن، می‌رفت و بازمی‌آمد. روال همیشگی صبح‌هایش به هم خورده بود. به فکرش هم نمی‌رسید که چیزی بخورد یا به تختخواب برود. تنها تلفن زدن! زنگ زد به منشی‌اش در صلیب سرخ برلین که در آنجا، همچون مددکار اجتماعی، کارهای مربوط به پناهندگان را سرپرستی می‌کرد. "امروز نمی‌توانم به سر کار بیایم." این را گفت و هنگامی که منشی‌اش پرسید چرا؟ بغض‌اش ترکید.
"دزد بهتان زده؟ مادرتان مرده؟ دخترتان گم شده؟" رگبار پرسش‌های منشی بر سرش باریدن گرفت.
تنها توانست به او بگوید: "اخبار را گوش کن!"


https://tavaana.org/assassins_turquoise5/

در یوتیوب:




در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-05

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690205

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
608 viewsedited  16:19
باز کردن / نظر دهید
2023-04-18 19:19:20
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۵ (کتاب شنیداری)


تلفن، تلفن! تنها کاری که می‌خواست بکند تلفن زدن بود. آپارتمان را گز می‌کرد، از کاناپه‌ی اتاق نشیمن جلو تلویزیون، که اخبار را پخش می‌کرد، به بالکن برای هواخوری، سپس به سوی تلفنِ رویِ میزِ کنار تختش، از آنجا به سوی گاز در آشپزخانه برای چای دم کردن، می‌رفت و بازمی‌آمد. روال همیشگی صبح‌هایش به هم خورده بود. به فکرش هم نمی‌رسید که چیزی بخورد یا به تختخواب برود. تنها تلفن زدن! زنگ زد به منشی‌اش در صلیب سرخ برلین که در آنجا، همچون مددکار اجتماعی، کارهای مربوط به پناهندگان را سرپرستی می‌کرد. "امروز نمی‌توانم به سر کار بیایم." این را گفت و هنگامی که منشی‌اش پرسید چرا؟ بغض‌اش ترکید.
"دزد بهتان زده؟ مادرتان مرده؟ دخترتان گم شده؟" رگبار پرسش‌های منشی بر سرش باریدن گرفت.
تنها توانست به او بگوید: "اخبار را گوش کن!"


https://tavaana.org/assassins_turquoise5/

در یوتیوب:




در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-05

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690205

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
5.6K viewsedited  16:19
باز کردن / نظر دهید
2023-04-16 11:16:49 جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۴

هنگامی که رگبار گلوله‌ها فرونشست، سکوتی اتاق را فراگرفت، هراس‌انگیزتر از دلهره‌ای که جایگزین آن شده بود. پرویز دزدکی نگاهی به اطراف انداخت. یکی از تیراندازها به دکتر نزدیک شد و سه گلوله‌ی دیگر به او شلیک کرد. فشافشِ تک‌تیرها هم، مثل رگبار مسلسل، زیاد بلند نبود. صدا خفه کن! پرویز می‌توانست عقب رفتنِ ساعدِ تیرانداز را پس از هر شلیک ببیند و سپس گردش‌اش را برای هدف گرفتنِ دستیار دکتر که کنار او افتاده بود. پژواکِ خفه‌ای در هوا پیچید. پرویز خود را آماده ساخت که ساعدِ پوشیده در چرمِ سیاه بالای سر او درنگ کند، چشم‌ فروبست و منتظر ماند. اما تنها همهمه‌ی پاها به گوش رسید، گام‌هایی سنگین که گذشتند و سپس خاموش شدند.
ترس، هر صدایی را خاموش کرده بود مگر ناله‌های ناخودآگاه زخمی‌ها. نه جنبشی، نه آوایی از کسی و چیزی. تا اینکه مهدی سکوت را شکست.
-نوری؟
پاسخی داده نشد. باز پرسید.
-دکتر؟
تنها سکوت.
 -آقای عبدلی؟
باز از هیچ‌کس صدایی درنیامد.
-آقای اردلان؟ عزیز؟
در آن سوی اتاق، کسی جنبید. سرانجام آوایی به گوش رسید.
-مهدی؟
-آره منم. تویی عزیز؟
- نه، پرویزم.
آهنگ صدای مهدی به پرویز نیرو بخشید. برخاست و به سالن اصلی رفت. می‌خواست از تلفنِ بار به پلیس زنگ بزند، اما فهمید که مشتری آلمانی این کار را کرده است. به جای آن، پرویز به دوستی تلفن کرد و خبر را رساند: "آمدند رستوران میکونوس و همه را به رگبار بستند، من نمی‌دانم کی زنده‌ست، کی مرده؟ به همه بگو!"



https://tavaana.org/assassins_turquoise4/

در یوتیوب:



در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-04
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579689774
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
678 viewsedited  08:16
باز کردن / نظر دهید
2023-04-16 11:14:32
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۴

هنگامی که رگبار گلوله‌ها فرونشست، سکوتی اتاق را فراگرفت، هراس‌انگیزتر از دلهره‌ای که جایگزین آن شده بود. پرویز دزدکی نگاهی به اطراف انداخت. یکی از تیراندازها به دکتر نزدیک شد و سه گلوله‌ی دیگر به او شلیک کرد. فشافشِ تک‌تیرها هم، مثل رگبار مسلسل، زیاد بلند نبود. صدا خفه کن! پرویز می‌توانست عقب رفتنِ ساعدِ تیرانداز را پس از هر شلیک ببیند و سپس گردش‌اش را برای هدف گرفتنِ دستیار دکتر که کنار او افتاده بود. پژواکِ خفه‌ای در هوا پیچید. پرویز خود را آماده ساخت که ساعدِ پوشیده در چرمِ سیاه بالای سر او درنگ کند، چشم‌ فروبست و منتظر ماند. اما تنها همهمه‌ی پاها به گوش رسید، گام‌هایی سنگین که گذشتند و سپس خاموش شدند.
ترس، هر صدایی را خاموش کرده بود مگر ناله‌های ناخودآگاه زخمی‌ها. نه جنبشی، نه آوایی از کسی و چیزی. تا اینکه مهدی سکوت را شکست.
-نوری؟
پاسخی داده نشد. باز پرسید.
-دکتر؟
تنها سکوت.
 -آقای عبدلی؟
باز از هیچ‌کس صدایی درنیامد.
-آقای اردلان؟ عزیز؟
در آن سوی اتاق، کسی جنبید. سرانجام آوایی به گوش رسید.
-مهدی؟
-آره منم. تویی عزیز؟
- نه، پرویزم.
آهنگ صدای مهدی به پرویز نیرو بخشید. برخاست و به سالن اصلی رفت. می‌خواست از تلفنِ بار به پلیس زنگ بزند، اما فهمید که مشتری آلمانی این کار را کرده است. به جای آن، پرویز به دوستی تلفن کرد و خبر را رساند: "آمدند رستوران میکونوس و همه را به رگبار بستند، من نمی‌دانم کی زنده‌ست، کی مرده؟ به همه بگو!"



https://tavaana.org/assassins_turquoise4/

در یوتیوب:



در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-04
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579689774
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
5.0K viewsedited  08:14
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 16:43:22 نامه‌هایی از زندان: عاشقانه‌های زندان

«عشق می‌جوشد و مفری برای بروز می‌یابد.» این جمله کوتاه بخشی از نامه یک زندانی است که از زندان برای فرزندش نوشته شده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بحبوحه دستگیری‌ها، چه بسیار مادران و پدرانی که به دلیل فعالیت سیاسی یا داشتن دینی مغایر با اسلام، مقابل چشم فرزاندنشان دستگیر شدند و به سال‌ها حبس محکوم شدند. چه بسیار مادران و همسرانی که برای بودن لحظه‌ای در کنار خانواده و فرزندانشان، در زندان لحظه‌شماری کردند، و حکم‌رانان جمهوری اسلامی آن‌ها را از کم‌ترین حقوق طبیعی یک زندانی، یعنی مرخصی، محروم کردند.

در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان»، نامه‌های فریبا کمال‌آبادی،‌ صدیقه مرادی و مریم اکبری‌منفرد را می‌خوانیم؛ مادرانی که در وصف عشق خود از پشت میله‌های زندان برای جگرگوشه‌هایشان نامه نوشتند.
این بخش تقدیم می‌شود به تمام مادران، پدران، فرزندان و همسرانی که دور از عزیزانشان در زندان‌های جمهوری اسلامی محبوسند.

https://tavaana.org/letters_prison2/

در یوتیوب:




در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586382501
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-2-vid

#پادکست #کتاب_صوتی #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
458 viewsedited  13:43
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 16:41:32
نامه‌هایی از زندان: عاشقانه‌های زندان

«عشق می‌جوشد و مفری برای بروز می‌یابد.» این جمله کوتاه بخشی از نامه یک زندانی است که از زندان برای فرزندش نوشته شده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بحبوحه دستگیری‌ها، چه بسیار مادران و پدرانی که به دلیل فعالیت سیاسی یا داشتن دینی مغایر با اسلام، مقابل چشم فرزاندنشان دستگیر شدند و به سال‌ها حبس محکوم شدند. چه بسیار مادران و همسرانی که برای بودن لحظه‌ای در کنار خانواده و فرزندانشان، در زندان لحظه‌شماری کردند، و حکم‌رانان جمهوری اسلامی آن‌ها را از کم‌ترین حقوق طبیعی یک زندانی، یعنی مرخصی، محروم کردند.

در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان»، نامه‌های فریبا کمال‌آبادی،‌ صدیقه مرادی و مریم اکبری‌منفرد را می‌خوانیم؛ مادرانی که در وصف عشق خود از پشت میله‌های زندان برای جگرگوشه‌هایشان نامه نوشتند.
این بخش تقدیم می‌شود به تمام مادران، پدران، فرزندان و همسرانی که دور از عزیزانشان در زندان‌های جمهوری اسلامی محبوسند.

https://tavaana.org/letters_prison2/

در یوتیوب:




در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586382501
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-2-vid

#پادکست #کتاب_صوتی #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
5.0K viewsedited  13:41
باز کردن / نظر دهید
2023-04-14 16:41:09 نامه‌هایی از زندان: عاشقانه‌های زندان

«عشق می‌جوشد و مفری برای بروز می‌یابد.» این جمله کوتاه بخشی از نامه یک زندانی است که از زندان برای فرزندش نوشته شده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بحبوحه دستگیری‌ها، چه بسیار مادران و پدرانی که به دلیل فعالیت سیاسی یا داشتن دینی مغایر با اسلام، مقابل چشم فرزاندنشان دستگیر شدند و به سال‌ها حبس محکوم شدند. چه بسیار مادران و همسرانی که برای بودن لحظه‌ای در کنار خانواده و فرزندانشان، در زندان لحظه‌شماری کردند، و حکم‌رانان جمهوری اسلامی آن‌ها را از کم‌ترین حقوق طبیعی یک زندانی، یعنی مرخصی، محروم کردند.

در این بخش از مجموعه «نامه‌هایی از زندان»، نامه‌های فریبا کمال‌آبادی،‌ صدیقه مرادی و مریم اکبری‌منفرد را می‌خوانیم؛ مادرانی که در وصف عشق خود از پشت میله‌های زندان برای جگرگوشه‌هایشان نامه نوشتند.
این بخش تقدیم می‌شود به تمام مادران، پدران، فرزندان و همسرانی که دور از عزیزانشان در زندان‌های جمهوری اسلامی محبوسند.

https://tavaana.org/letters_prison2/

در یوتیوب:




در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id586382501
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/namehai-az-zendan-2-vid

#وداع_آخر #پادکست #کتاب_صوتی #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
345 views13:41
باز کردن / نظر دهید