Get Mystery Box with random crypto!

داستان ما و لوگوی آوای باران ! زمستان ۸۱ بود ، همسر گرامی که | تازه ها - اخبار ( طرح اشتراك بازي هاي فكري)

داستان ما و لوگوی آوای باران !

زمستان ۸۱ بود ، همسر گرامی که آن زمان هنوز به شغل شریف آموزگاری در دبستانهای تهران مشغول بودند به طور جد به فعالیت مضاعفی چون انتشاراتی برای کودکان می اندیشیدند هم برای نقش اجتماعی خویش و هم برنامه های دوران بازنشستگی . آن زمان من مسئول موسسه ی نارون بودم و سخت به کار کتاب و ابزارهای آموزشی و بازیهای فکری مشغول .
جمعبندی گفتگوها و بررسی های طولانی به تصمیم تاسیس موسسه ی چندمنظوره ای انجامید که هم تولید باشد و هم نشر و هم صادرات و هم اگر نیاز بود واردات و هم موسیقی و هم سینما و ... خلاصه هر چی که به رشد و شکوفایی و ایجاد حال خوب ، اعتلای فرهنگ و هنر و توانمندسازی جامعه بویژه کودکان بیانجامد ! و چنین شد که آوای باران متولد شد با چهار بنیانگذار و من هم عضو افتخاری که قول داده بودم حمایتشان کنم .
سیر تکوینی پر ماجرا و پیچ و خمهای فراوانی در ابتدا داشت که اینجا حوصله اش نیست اما داستان با مزه ی لوگو !
در ابتدای افتتاحیه ی دفتر در امیر آباد دوست عزیزی با تابلو کادو پیچی شده ای تشریف آوردند و اظهار لطف نمودند که با دوستشان برای موسسه لوگو طراحی کرده اند و به موسسه هدیه نمودند‌ . (تصویر شماره ی ۲) راستش همه ی ما از لوگو خوشمان آمد و بسیار بسیار سپاسگزاری کردیم و کلی هم بعدها به آن دوست ادای دین نمودیم !
لوگوی اهدایی تایید شد و ما همه جا با خاطر جمعی استفاده می کردیم و کم کم روی کتابها و ابزارها و تابلوها و سربرگها و ... قرار گرفت تا اینکه یک روز دوستی با اشتیاق گفت که لوگوی شما در بنر یکی از سخنرانیها استیو جابز بوده !(تصویر شماره ی ۳) و ما خوشحال که لوگومان جهانی شده ! و حتی یک درصد هم فکر نکردیم که لوگو از روی لوگوی یک موسسه ی خارجی کپی شده !
البته اون موسسه ی گرامی ظاهرا از دست ما یا شاید بخاطر ما (مزاح) در لوگوش تغییراتی داده ! (تصویر شماره ی ۴)
بهر حال بخاطر این تغییرات ما از همه ی دوستان خصوصا طراحان اون لوگو و اون موسسه ی محترم عذرخواهی کرده و قول می دهیم دیگر از لوگوهای اهدایی و غیر مطمئن استفاده نکنیم !

به مناسبت تغییر لوگو ۲۴ بهمن ۱۴۰۰ -علی مهری
https://www.instagram.com/p/CZ7O9pQIr09/?utm_medium=share_sheet