2022-07-28 18:52:06
نکات تحلیلی از مشاهدات علمی و تجربیات پژوهشی در آمریکا
دکتر حبیب الله بابایی در سلسله یادداشت هایی به بیان گزیده ای از مشاهدات و تجربیات خود در آمریکا پرداخته اند.
بخش هایی از آن را تقدیم می کنم؛ با سپاس خاص از ایشان:
بیگانگی از زبان علمی و فرهنگی
مسئله زبان دنیای مدرن از دیگر مولفههایی است که شناخت جامعه بیگانه غرب را برای ما دشوار کرده است. در ایران زبان انگلیسی به مراتب آسانتر از آنچه که هست تلقی میشود و سطح زبانی که آموزش داده میشود، از زبانی که در محافل آکادمیک غرب رایج است بسیار پایینتر میباشد. آموزش «سخنرانیهای علمی»، «نویسندگی علمی»، و «تندخوانی در زبان انگلیسی»، در ایران بسیار ضعیف، و نیاز به آن در دانشگاههای غربی بسیار زیاد و پررنگ است. حضور در دانشگاه غربی با ضعف در نویسندگی، کندخوانی، و اشکالات مربوط به تلفظ و لهجه که نقش آن در فهم و تفهیم مخاطب کمتر از گرامر نیست، مانع بزرگی در فهم فضای پیرامون علمی است.
معضل زبان دانشجویان و پژوهشگرانِ سفر کرده ایرانی به غرب، به مهارتهای زبانی محدود نمیشود، بلکه ناآشنایی به زبان علمی و فرهنگی غرب را نیز شامل میشود. نشناختن غرب و فرهنگ آن، کار ما را در فهم زبان علمی مدرن سختتر میکند (حتی اگر به لحاظ مهارت زبانی بسیار پیشرفته باشیم). سوالات، روشها، رویکردها، و عادتهای علمی ما بویژه در حوزه علوم انسانی، کاملا بیگانه از آن چیزی است که در غرب وجود دارد. شناخت چنین زمینه علمی نیز نه از راه دور و نه در فرصتی اندک (آنچه که کاروانهای توریستی فکر میکنند) امکانپذیر نیست. شناخت و اصلاح چنین مهارتهای زبانی، نه در یک کلاس، بلکه در یک تجربه علمی به دست میآید. برخی از این مهارتها را میتوان در مراکز نویسندگی (Writing Centers)، برخی در کلاسها و سمینارهای علمی، و برخی در گفتگوهای علمی با دانشجویان و اساتید، و مابقی آن با زندگی در متن جامعه مدرن غربی به دست میآید. گفتنی است علت گوشهنشینی و سکوت بسیاری از روشنفکران ایرانی در سمینارها و مراسمات علمی دانشگاههای غرب نه فقط لکنت زبانی آنها، بلکه در همین نکته و ناتوانی آنها در فهم زمینههای زبان و دانش مدرن غربی هست.
شایان ذکر است ضعف زبان در ایران، نه فقط به آموزشگاهها و مربیان زبان ایرانی برمیگردد بلکه به الگوهای زبانی ما هم مربوط میشود. متاسفانه اساتیدی که در ایران الگوی زبان انگلیسی شناخته شدهاند الگوهای مناسب و مطلوبی نیستند. این الگوهای زبانی که تنها یک یا دو زبان بیشتر نمیدانند (در حالی که همتایان آنان در غرب بیش از ده زبان میدانند) صرفا از توان ترجمهای خوبی برخوردارند، ولی نه میتوانند بنویسند و نه میتوانند به خوبی صحبت کنند. همچنین این الگوهای زبانی، بیشتر بر گرامر و دقتهای تنگ تعبیری تأکید دارند (ترجمه به مثابه یک فن و هدف نه ابزار فهم). در حالی که زبان رایج در میان دانشجویان و اندیشمندان غربی، زبان ترجمهای نیست، بلکه از طریق "سرعت" و "کثرت" در خواندن متون بدست میآید. بسیاری از دانشجویان دکترا و حتی برخی از مربیان زبان انگلیسی، سادهترین اصطلاحات گرامری را نمیدانند و حتی برخی نیز از گرامر ابراز تنفر میکنند. منظور من از این نکته، نه بی اهمیت دانستن گرامر، بلکه تأکید بر نقش پرخوانی و تندخوانی در آموزش زبان تخصصی است.
#بین_الملل #آمریکا
#حبیب_الله_بابایی #دانشگاه
#آموزش_عالی #زبان #مهارت
#مدیریت_آموزشی #سیاستگذاری_آموزشی
منبع:
@Habibollah_Babai
یادگیرنده مادام العمر باشیم:
@TeacherasLLL
1.1K viewsedited 15:52