2022-06-22 13:14:58
#به_سرخی_لبهای_یار
#به_قلم_فاطمه_بامداد
#قسمت_179
با تموم شدن اهنگ صدای سوت وجیغ بلندشد کیک رو به طرفش بردم و روبه حامی
باهمون نازلب زدم
_بازم تولدت مبارک
باچشمایی که برق میزدنگاهم کرد که چشمکی براش زدم خواست شمع هاشو فوت کنه
که لب زدم
_اول ارزوکن
بالبخندچشماش روبست وبازکردوشمع هاش روفوت کرد بالبخند شروع کردیم به دست
زدن
*امیرصدرا *
مثل همیشه ا ین روزابعدازکلی کارکردن رفتم پاتوق همیشگی کنار رفقا که هادی لب زد
_امیرامشب تولدیکی ازبچه هاس حتمابایدباهام بیای
خواستم مخالفت کنم که منصرف شدم
_باشه
_ای ول پسر پس بریم اماده شیم که قراره امشب کلی خوش بگذره
سرتکون دادم وبه همراه هادی رفتیم خونه مجرد ی من به طرف اتاق رفتم و سریع وارد
حمام شدم یه دوش بیست دقیقه ای گرفتم وازحمام خارج شدم ازکمد یه تیشرت
مشکی باشلوار کتون همرنگش دراوردم و مشغول خشک کررن موهام شدم بعدمثل
همیشه روبه بالا حالت دادم و تافت زدم ساعت مارکم رودورمچم بستم وباعطرم دوش
گرفتم از اتاق خارج شدم که هادی رواماده دیدم تیپ اسپرت زده بود بادیدنم ازجاش
بلندشد وباهم ازخونه خارج شدیم به خواست من هادی پشت فرمون نشست وبعدنیم
ساعت رسیدیم به باغ بزرگی که اهنگ شادی پلی می شد ماشین روپارک کردیم وپیاده
شدیم اروم وارد باغ شدیم همه جاتاریک بود وسط باغ بارقص نور روشن بود ویه دختر یک مشغول رقص یدن بود انقدر نازودلبر میرقصید که سرجام ایستادم وزل زدم بهش
که باچرخیدنش چشمام گردشد این غیرممکنه !!یلدا اینجا چیکارمیکنه اونم بااین لباس
وارایش
باتموم شدن اهنگ کیک رو برداشت وبه طرف پسری که بالبخند زل زده بودبهش برد
ازشدت خشم چنان دستام رومشت کرده بودم که احساس می کردم الانه که استخونه
دستام بشکنه باصدازدنم توسط هادی با خشم نگاهش کردم که بالبخند لب زد
_امیر این دختره ارومیشناسی
ازلای دندونای کلیدشده ام جواب دادم
_نه مگه تومیشناسیش
بالبخند سرتکون داد
_خیلی خودتوغرق کار کردی امیر این دختر یه مدل فوق العاده است که این روزا همه
جاحرف ازاین دختره توهمه ی پیج ها عکس هاش به عنوان یه مدل موفق هست
وهمه دخترا این روزا منتظرن این مدل لباس جدیدبپوشه تا اوناهم ازهمون لباس بخرن
ولی خدایی هرچی میپوشه بهش میاد مخصوصا اون لباس عروس که پوشیده بود
حس میکردم ازسرم اتیش میزنه بیرون یلدا مدل شده کی چرا من نفهمیدم
ازاینکه از دوروبرم انقدر بیخبرم بیشتر عصبی شدم دلم میخواست همین الان ازاین
جشن لعنتی برم اما نمیشد بایدمیموندم و میدیدم که یلدا تاچه حد بااون چیزی که
هادی میگه برابری داره
*یلدا*
بعداز بریدن کیک کناربچه هامشغول خوردن کیک بودم که فواد لب زد
_یلدا بعداز تموم شدن جشن نروخونه
#ادامه_دارد
107 viewsanies ghasemi, 10:14