وقتی که طوفان در حال شدت گرفتن بود، کاپیتان فهمید که کشتی در حال غرق شدن است. کاپیتان فریاد زد : « کسی توی این کشتی میدونه چجوری دعا بخونه !؟ » یک نفر جلو آمد و گفت : بله کاپیتان من بلدم کاپیتان گفت : « خیلی خوبه تو دعا بخون، بقیه هم جلیقه های نجات را میپوشند.» یک جلیقه کـم داریم ...! داستان کوتاه بود ...چقدر شبیه داستان ما بود..... ب ما میگن دعا بخونید خودشون جلیقه دارن..... @TellBooks 5.0K views08:06