Get Mystery Box with random crypto!

همیشه با خودم فکر می کردم چرا اتفاقات درست همان موقعی که ما دل | 🌫زندگی مه آلود🌫

همیشه با خودم فکر می کردم چرا اتفاقات درست همان موقعی که ما دلمان می خواهد رخ نمی دهند؟ بعدها فهمیدم هر چیزی زمان مختص به خودش را دارد و درست در لحظه ای که بهترین موقع اتفاق افتادنش است پیش می آید؛ از طرفی درست در آن وقت که گمان می کردم دیگر قرار نیست در زندگیم هیچ اتفاقی بیفتد که تنوعی ایجاد کند یکباره خودم را در دل چنان ماجرای هیجان انگیزی می یافتم که اصلاً نمی توانستم باور کنم این همان زندگی تکراری چند لحظه پیش من است. شاید یکی از زیباترین قسمت های زندگی دنیا همین بی ثباتیش باشد، نو شدن لحظه به لحظه زندگی چیزی است که هر قدر هم شاعران و نویسندگان در آثارشان از آن بگویند باز هم کم است و لطف خودش را دارد.
در مورد کتاب آن شرلی که این روز ها مرتب درباره اش می نویسم هم دقیقاً همیشه فکر می کردم چرا در دوران نوجوانی نتوانستم این کتاب را بخوانم و حالا که در حوالی سی سالگی توانسته ام هشت جلدش را مطالعه کنم عمیقاً اطمینان دارم که باید با فهم و درک کنونیم می خواندمش و درست در زمانی به دستم رسید که بهترین موقع برای خواندنش بود و بیش از هر وقت دیگر نیازش داشتم؛ شک ندارم چند بار دیگر هم این کتاب را خواهم خواند و با قهرمان هایش زندگی خواهم کرد.
در مورد پیش آمدن اتفاقات متنوع زندگی هم در کتاب آن شرلی مطلبی هست که می گوید:
«هیچ‌وقت نباید فکر کنیم کارمان با زندگی تمام است؛ چون درست زمانی‌که احساس می‌کنیم به خطوط آخر قصه‌مان رسیده‌ایم، دست سرنوشت، کتاب عمرمان را ورق می‌زند و فصلی تازه پیش رویمان می‌گشاید.»

@theblindtexts