تو مرا یافتی / همچون شیئی غریب و گمشده ، که کسی کاربردش را نمی | DELUSIONS
تو مرا یافتی / همچون شیئی غریب و گمشده ، که کسی کاربردش را نمی داند . همچون ؛ آشفتگیِ اتاق یک مهمانخانه ، که کسی مرتبش نکرده . همچون مسافری بدون بلیط که روی پله قطار نشسته ....