Get Mystery Box with random crypto!

⁠ بیتاب نگاش کردم و اروم #رو_پاهاش نشستم. دستی به کراوات سیاه | قفل

بیتاب نگاش کردم و اروم #رو_پاهاش نشستم.
دستی به کراوات سیاه رنگش کشید و گره شو
#شل کرد.
با دیدن چشمای قرمزش لبخند خبیثی زدم و اولین
#دکمه‌ی_بلوزشو باز کردم.

_میخوای دیوونم کنی؟

رو #پاهاش جابه جا شدم و دستمو رو #شکمش گذاشتم.

_میخوامت...بدجوری #هـ ــوس داشتنت به سرم زده #مردک جذاب!

دستاشو دور کمرم حلقه کرد و پایین تر اورد:

_پس هوس داشتن به سرت زده؟

خودمو رو #پاهاش تکون دادم و #مکی به #گردنش زدم.
دستاش کم کم سمت #پایین_تنم پیش روی کرد و #چنـ ــگی بهش زد.
قبل از اینکه بتونم #جیغ بکشم تنمو بلند کرد و رو کاناپه انداخت.

_امشب جوری خدمتت میرسم که دیگه از این غلطا نکنی دختر...

با لوندی خندیدم و دستامو براش باز کردم تا مث قبل تو بغلش فرو برم اما اون یهو سگک کمربندشو باز کرد و کمربندشو محکم کوبوند و تنم!

از درد #ناله‌ای کردم که دستامو با #کراوات بالا سرم بست و دستشو سمت #پیرهنم اورد.

_پس ناز و عشوه هم یاد گرفتی....امشب یه توله میکارم اون تو تا از این کارا دست بکشی!

https://t.me/+rCzUvEmz7w4yNmY8
https://t.me/+rCzUvEmz7w4yNmY8

پلیس #سادیسمی که دوست دخترشو تو خونه زندونی میکنه و هر شب #شکنجش میده تا....
#مخصوص_بزرگسالان