#اربابزاده #پارت_۶۵ #فصل_۱ موقع شام شده بود و خدمه می | قفل
#اربابزاده #پارت_۶۵ #فصل_۱ موقع شام شده بود و خدمه میز رو برای ارباب آماده میکردن اما من توی اون خونه احساس اضافه بودن داشتم مخصوصا اینکه پچ پچ خدمه آزارم میداد. کسی نمیدونست من برای چی اونجام،حتی خودم. ارباب که پشت میز نشست نگاهش کردم. شونه های محکمی…