2022-06-03 21:19:48
بیتاب نگاش کردم و اروم #رو_پاهاش نشستم.
دستی به کراوات سیاه رنگش کشید و گره شو #شل کرد.
با دیدن چشمای قرمزش لبخند خبیثی زدم و اولین #دکمهی_بلوزشو باز کردم._میخوای دیوونم کنی؟
رو #پاهاش جابه جا شدم و دستمو رو #شکمش گذاشتم.
_میخوامت...بدجوری #هـ ــوس داشتنت به سرم زده #مردک جذاب!
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و پایین تر اورد:
_پس هوس داشتن به سرت زده؟
خودمو رو #پاهاش تکون دادم و #مکی به #گردنش زدم.
دستاش کم کم سمت #پایین_تنم پیش روی کرد و #چنـ ــگی بهش زد.
قبل از اینکه بتونم #جیغ بکشم تنمو بلند کرد و رو کاناپه انداخت.
_امشب جوری خدمتت میرسم که دیگه از این غلطا نکنی دختر... با لوندی خندیدم و دستامو براش باز کردم تا مث قبل تو بغلش فرو برم اما اون یهو سگک کمربندشو باز کرد و کمربندشو محکم کوبوند و تنم!
از درد #نالهای کردم که دستامو با #کراوات بالا سرم بست و دستشو سمت #پیرهنم اورد.
_پس ناز و عشوه هم یاد گرفتی....امشب یه توله میکارم اون تو تا از این کارا دست بکشی!https://t.me/+rCzUvEmz7w4yNmY8
https://t.me/+rCzUvEmz7w4yNmY8
پلیس #سادیسمی که دوست دخترشو تو خونه زندونی میکنه و هر شب #شکنجش میده تا....
#مخصوص_بزرگسالان
3.7K viewsهمگانی =بلاک بی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 18:19