2022-04-25 07:56:48
#لذتزنانه239
خمش کرده بودم رو میز آشپزخونه و داشتم از پشت میکردمش.. هق میزدو همونجور به خودش میپیچید. دستاشو مشت میکردو من همچنان بی توجه ادامه میدادم.
یکم که گذشت بدون ضربه زدن نگه داشتم و خم شدم روش.دستمو فرستادم زیرشو شرم*گاهشو دست کشیدم و آروم لمسش کردم. خیس شده بود. تحریک شده بود ولی با درد..نه با لذت...
همینجور هق میزد و میلرزید. شروع کردم دست کشیدم لای شر*مگاهش..سرمو بردم کنار گوشش و لاله ی گوششو کشیدم زیر دندونم.زبونی زدمو زیرگوشش گفتم:درد داری؟
با هق هق گفت: آ..آر..ه...
_کجات؟
_پ...پشتم..
_چی پشتته؟ چی تو مق*عدته؟ جواب بده...
_شما...
_اینجوری نه..باید بگی سوراخ پشتت که درد میکنه دل دل میزنه از تنگی بخاطر مردونگیه منه که توشو پر کرده. بخاطر اینکه شوهرت داره از پشت میکن*تت. این چیه زیر دستم خیسو داغه؟
شروع کردم دست کشیدم به لای شر*مگاهش و ور رفتن باهاش و آروم انگشتمو فرو کردم توش که آخی گفت و خودشو به جلو روی میز کشید.
_هیشش...شل کنخودتو...حالا هردوتا سوراخات رو شوهرت پر کرده... دوست داری؟دختر خوبی باش...
انگشتم و مردونگیمو خیلی آروم شروع کردم عقب جلو کردن.درد داشت ولی معلوم بود دردش کمتر شده.اینقدر ادامه دادم که با فشار داخلش ارض*ا شدم و ریختم توش...
ازش که بیرون کشیدم به پشتش نگاه کردم.متورم و قرمز شده بود و دل دل میزد.برش گردوندم به روبروم و دست گرفتم دوطرف پهلوش و بلندش کردم نشوندمش رو میز که از درد پشتش سریع دست انداخت دور گردنم و سعی کرد از رو میز بلند شه...
_ن..نههه....نم..نمیتونم....
باتشر بهش گفتم: هیشش.آروم بگیر.بخاب رو میز.
اروم و با تردید خابید رو میز. با چشای خیس اشک و ترسیده نگاهم میکرد. دو طرف رانشو گرفتم و باز کردم پاهاشو. هوومم.. خیس بود ولی ار*ضا نشده بود.باید آرومش میکردم. خم شدم بین پاهاش و بوسه ایی بالای نازش زدم و...
https://t.me/joinchat/7vkMkmTO8mg3MmQ0
https://t.me/joinchat/7vkMkmTO8mg3MmQ0
#داستان_ختنه_دختران_کورد
2.5K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:56