Get Mystery Box with random crypto!

قفل

لوگوی کانال تلگرام tokam — قفل ق
لوگوی کانال تلگرام tokam — قفل
آدرس کانال: @tokam
دسته بندی ها: وبلاگ ها
زبان: فارسی
مشترکین: 64
توضیحات از کانال

▪︎توکا▪︎
•ارباب‌زاده •
#پایان‌خوش𖠌ꗃ
قلم قوی:میس مهتاب‌ر👑
⭕️ تعرفه‌تبلیغ: @Ads_Toka
رمانای تکمیل شده:⬇️
ممنوعه
گلبرگ
حکم خون
دیکتاتور
ملکه عذاب
#پایان_خوش🌾
⭕️ رمان های آنلاینم👇🏻

⭕️ @golbargmohafez
⭕️ @text_ghallb
⭕️ @mahtabghesego

Ratings & Reviews

3.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها 54

2022-04-25 09:22:15 #سکس‌بابرده‌ی‌حشری


فانتزی هاش ترسناک بود #سکس‌خشن با #شکنجه فقط یکی از کلیشه ای هاش بود وای خدایا اونقد رو گردنم و شکمم سیگارای روشنشو خاموش کرده بود دیگ نمی‌تونستم حتی دستمو تکون بدم بدنم بی حس شده بود شایدم مرده بودم یا بیهوش عادتش این بود وقتی از درد و شکنجه بیهوش میشم تو همین بیهوش بودن‌ام و #ناله های دم مُردنم منو #بُکنه میگفت وقتی در حال جون دادن میکنمت جون میگیرم درست مثل زالو ها ک واسه ی بقا خون میمَکَن... چشمام از درد باز نمیشد شایدم کور شده بودم اصلن باز بشه ک چی ببینم با چشم خودم ببینم چه جوری داره #وحشیانه پوست تنمه نابود میکنه ... صدای جیر جیر تخت و بالا پایین شدن تشک فهمیدمم اومد ... ۳ و ۲ و ۱ دوباره شکنجه درد شروع شد #لنگاممو_کامل_از_هم_باز_کرد و از مچ پا با طناب سفت میبست ب تخت حالا دیگ #سوراخامم تو معرض دیدش بود با فرو رفتن ی جسم سخت ......

https://t.me/+lwwiworiZ9Y2YmE0
https://t.me/+lwwiworiZ9Y2YmE0
2.7K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 06:22
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 09:22:15 #رمان‌_سکسی‌فاحشه

_وارد اتاقی شدم ک اون شیخ عرب توش بود ... چند قدم جلو رفتم کسی داخل نبود نگاهمو چرخوندم به اطراف صدای شر شر آب میومد... نشستم لبه ی تخت و گوشه ی پیرهنمو جمع کردم #دوباره_یه_شب_دیگ_شروع_شده_بود_یه_شبی_ک_برخلاف_میلم_باید_سکس_میکردم ...‌با قطع شدن صدای آب فهمیدم از حمام داره خارج میشه لخت لخت بود مات نگاش کردم پایین تنه ش داشت میترکید ... چشماش داشت برق میزد از دور براندازم کرد و سمتم اومد
_اهلن و سهلن جمال احبی‌.. دستشو رو سینه هام گزاشت و از رو لباس فشار داد نفساش تند شده بود ... و دامنمو بالا زد و منو به سمت تخت خم کرد
_اها آها مرحبا اوووف

#محکم و با #خشونت سیلی زد رو باصنم شورت توری قرمزمو بندشو کشید امشب شب سختی در انتظارته بانوی جمیله ... منو برگردوند یه طوری با قدرت برگردوند ک ب پشت خوابیدم رو تخت و دستش به زیپ پیرهنم رسیدبازش کرد و #خودشو_چسبوند_بهم_و_یهویی ....

https://t.me/+uPYw1PbD15VhZGE0
https://t.me/+uPYw1PbD15VhZGE0

زنه خراب و گروهی ..
2.5K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 06:22
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 09:22:15



𝓨𝓸𝓾 𝓐𝓻𝓮 𝓽𝓱𝓮 𝓦𝓸𝓻𝓵𝓭 𝓞𝓯 𝓣𝓻𝓪𝓷𝓺𝓾𝓲𝓵𝓲𝓽𝔂
‌ ‌ ‌

تو واسم دنیای آرامشی


2.3K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 06:22
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 07:59:49 ؛ദ #زیبایی• • |ᨦ
𖦹------------------------------------------𖦹
چرا پامون بعده اصلاح دون دون میشه؟

•چونکه بعد از اصلاح منافذ پوست در معرض هوا قرار میگیرن باعث میشه چربی منافذ اکسید و تیره بشن . .

حالا چیکار کنیم که اینجوری نشه؟

•بعد از حموم مخصوصا بعد از شیو ، لوسیون بدن استفاده کنید. .
•از تیغ کهنه استفاده نکنید. .
•اسکراب داخل حموم بخار خیلی موثره . .
•تایم حموم رو کمتر کنین. .
•استفاده از آب داغ ممنوع . .
•ترجیحا به جای تیغ و ژیلت از کرم ها و پودر های موبر استفاده کنین. .
𖦹------------------------------------------𖦹
⿻  @Tokam⋆ ࿐ ๋ ꤫ ࣪
2.8K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:59
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 07:59:25
#دفـاع_شخــصی
••
2.8K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:59
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 07:56:56 #جانان‌جان77

با بغض رومو سمتش کردم و گفتم: ببخشید.. تورو خدا..

_بدون اجازه من حرف نزن دختر کوچولو...

و بی توجه به ترسو بغضم منو رو دستش عین یه بچه خم کرد.جوری که با*سنم سمتشو تو دسترسش باشه و با دست دیگه اش شروع کرد مثل یه بچه کو*نمو شستن. و حتی سوراخ مق*عدم هم انگشت میکرد به هوای شستن...

ولی اینبار با آب سرد جوری که با روانم بازی کنه.. که تو اوج تحریک نتونم آروم بگیرم و یخ بشم. حتی حس های جن*سیم رو هم تو کنترل خودش گرفته بود و من هیچ اختیاری از خودم نداشتم.

کارش تموم شد آوردم بیرون.‌دستمو گرفت و بردم تو همون اتاق لعنتی که سریع نگاهمو چرخوندم سمت جایی که تو خودم جیش کرده بودم. بادیدن مایع زرد رنگ بخودم لعنت فرستادم.

شروع کردخشک کردن تنم.خوابوندم رو تختو رفت سمت کمد.با چیزایی تو دستش اومد سمتم. لخت و عور، طاق باز عین یه بچه جلوش دراز کشیده بودم. پاهامو ازهم باز کردو لای شرم*گاهمو با دستاش باز کردو نگاهی به خصوصی ترین نقطه ی تنم انداخت...

_میدونی چندتا خطا داشتی؟میخوام خودت بشمریشون.. تا تنبیهت معلوم بشه. خب اولی؟..

و منتظر به من نگاه میکرد همونطور که دوطرف شرمگاهمو باز کرده بود و ورزش باد بین پام بهم میگفت که تو تحقیر آمیزترین حالت ممکن هستم.

تنم به لرز افتاده بود و بغضم اشک شده بود از چشام راه گرفته بود. ولی مگه من حق مخالفت داشتم؟

همینجور لخت رو به بالا خوابیده بودم که پاهامو ازهم فاصله داد.خواستم مقاومت کنم که با سیلی محکمی که به رون پام زد سوختم...به وضوح از ترس داشتم میلرزیدم...

_توله خطا کرده قراره تنبیه بشه...یه تنبیهی که همیشه یادش بمونه اون خطارو تکرار نکنه...

تو تب و تاب ترس و دلشوره بودم که حرکت انگشتش لای شرم*گاهم باعث شد پاهام ب لرزش بیاد.‌..

_خب... چرا این کوچولو اینجوری داره دل دل میزنه؟ این لزجی چی میگه شیدا؟ داری خودتو خیس میکنی؟ مگه قراره بهت خوش بگذره؟

https://t.me/joinchat/WHTD1zqd7RuFQPJM
4.3K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:56
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 07:56:48 #لذت‌زنانه239


خمش کرده بودم رو میز آشپزخونه و داشتم از پشت میکردمش.. هق میزدو همونجور به خودش میپیچید. دستاشو مشت میکردو من همچنان بی توجه ادامه میدادم.

یکم که گذشت بدون ضربه زدن نگه داشتم و خم شدم روش.دستمو فرستادم زیرشو شرم*گاهشو دست کشیدم و آروم لمسش کردم. خیس شده بود. تحریک شده بود ولی با درد..نه با لذت...

همینجور هق میزد و میلرزید. شروع کردم دست کشیدم لای شر*مگاهش..سرمو بردم کنار گوشش و لاله ی گوششو کشیدم زیر دندونم.‌زبونی زدمو زیرگوشش گفتم:درد داری؟

با هق هق گفت: آ..آر..ه...
_کجات؟
_پ...پشتم..
_چی پشتته؟ چی تو مق*عدته؟ جواب بده...
_شما...
_اینجوری نه..‌باید بگی سوراخ پشتت که درد میکنه دل دل میزنه از تنگی بخاطر مردونگیه منه که توشو پر کرده. بخاطر اینکه شوهرت داره از پشت میکن*تت.‌ این چیه زیر دستم خیسو داغه؟

شروع کردم دست کشیدم به لای شر*مگاهش و ور رفتن باهاش و آروم انگشتمو فرو کردم توش که آخی گفت و خودشو به جلو روی میز کشید.

_هیشش...شل کن‌خودتو...حالا هردوتا سوراخات رو شوهرت پر کرده... دوست داری؟دختر خوبی باش...

انگشتم و مردونگیمو خیلی آروم شروع کردم عقب جلو کردن.درد داشت ولی معلوم بود دردش کمتر شده.اینقدر ادامه دادم که با فشار داخلش ارض*ا شدم و ریختم توش...

ازش که بیرون کشیدم به پشتش نگاه کردم.متورم و قرمز شده بود و دل دل میزد.برش گردوندم به روبروم و دست گرفتم دوطرف پهلوش و بلندش کردم نشوندمش رو میز که از درد پشتش سریع دست انداخت دور گردنم و سعی کرد از رو میز بلند شه...

_ن..نههه....نم..نمیتونم....

باتشر بهش گفتم: هیشش.آروم بگیر.بخاب رو میز.

اروم و با تردید خابید رو میز. با چشای خیس اشک و ترسیده نگاهم میکرد. دو طرف رانشو گرفتم و باز کردم پاهاشو. هوومم.. خیس بود ولی ار*ضا نشده بود.باید آرومش میکردم. خم شدم بین پاهاش و بوسه ایی بالای نازش زدم و...
https://t.me/joinchat/7vkMkmTO8mg3MmQ0
https://t.me/joinchat/7vkMkmTO8mg3MmQ0
#داستان_ختنه_دختران_کورد
2.5K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:56
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 07:37:02 ارباب توی #خیابون یهو دکمه ویبراتور و زد بهشتم آب افتاد. داشتم ارضا میشدم که ویبراتور و خاموش کرد. https://t.me/+dsNlilgxccczMjFk
3.3K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:37
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 07:36:44 ارباب توی #خیابون یهو دکمه ویبراتور و زد بهشتم آب افتاد.
داشتم ارضا میشدم که ویبراتور و خاموش کرد.
https://t.me/+dsNlilgxccczMjFk
3.3K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:36
باز کردن / نظر دهید
2022-04-25 07:36:44 با ترس خودم و عقب کشیدم و گفتم :
-ددی نکن...#بابام بفهمه منو میکشه
-دیگه واسه این حرفا دیره کوچولو...باید امشب #ددی رو آروم کنی
یهو #پاهام رو گرفت و به طرف خودش کشید و #مردونگیش رو.......
https://t.me/joinchat/t5G5xjUQU94xMDY0

#پرده_زنی_بیبی‌گرل
#اوووف‌_بیبیش‌_جر_خورد
3.4K viewsبی تو مهٺاب... ❖⃘⃨⃝░⃯ , 04:36
باز کردن / نظر دهید