Get Mystery Box with random crypto!

#باهم_داستان_بخوانیم داستانی زیبا و تفکر برانگیز از #آنتوان_چخ | توفان یزد

#باهم_داستان_بخوانیم
داستانی زیبا و تفکر برانگیز از #آنتوان_چخوف
#شرط_بندی(۱)
در يک شب پاییزی و تاريک، بانکدار پیر در اتاق کار خود از گوشه ای به گوشه دیگر قدم میزد و ضیافتی را به یاد می آورد که ۱۵ سال پیش، در يک شب پاییزی برپا کرده بود. آن شب بسیاری از فرزانگان حضور داشتند و از هر مقوله بحثهای جالبی در می گرفت. راجع به مجازات اعدام هم بحث شد. مهمانها که بین آنان از روزنامه‌نگار گرفته تا فاضل و ادیب اندک نبود بطور کلی با ابقای مجازات اعدام مخالف بودند و این طریقه کیفر را قدیمی و منسوخ و مغایر با اصول اخلاقی میشمردند و اجرای آن را در کشور های مسیحی نامقبول می دانستند. پاره ای از آنان عقیده داشتند که حبس ابد، در همه جا و همه حال باید جای مجازات اعدام را بگیرد. صاحبخانه بانکدار اظهار عقیده کرد که:
- بنده با این نظریه موافق نیستم. من شخصا نه مزه مجازات اعدام را چشیده ام، نه طعم حبس ابد را اما اگر بخواهم داوری کنم باید بگویم که مجازات اعدام با موازین اخلاقی و انسانی سازگاری بیشتری دارد تا كيفر حبس ابد. اعدام، انسان را در یک لحظه می کشد حال آنکه حبس ابد همان کار را به تدریج می کند. حالا بفرمایید کدام جلاد انسان تر است؟ جلادی که شما را در عرض چند ثانیه بکشد یا میر غضبی که جانتان را در طول سالیان دراز از کالبدتان بیرون بکشد؟
یکی از مدعوین عقیده خود را چنین بیان کرد:
- به نظر من هردو مجازات مغایر اصول اخلاقی است زیرا هم این، هم آن هدف واحدی را دنبال می کنند که همانا گرفتن جان یک انسان است. فراموش نکنید که هیچ دولتی خدا نیست؛ هیچ حکومتی حق ندارد کسی را از چیزی محروم کند که -حتی اگر بخواهد- قادر به پس دادن همان چیز نباشد.
در آن جمع حقوقدانی هم حضور داشت که به نظر می آمد حدود ۲۵ ساله باشد. هنگامی که نظر او را خواستند جواب داد:
- من هر دو کیفر را بطور یکسان مغایر و منافی اصول اخلاقی میدانم اما اگر روزی بنا شود که یکی از این دو را انتخاب کنم قطعا حبس ابد را ترجیح خواهم داد زیرا زيستن به هرگونه، به از زیستن به هیچ گونه است.
بحث داغ و زنده ای در گرفت. بانکدار که در آن روز ها جوان تر و پر شر و شورتر از امروز بود ناگهان از کوره در رفت و مشت بر میز زد و خطاب به حقوقدان جوان بانگ زد:
- شوخی می کنید آقا! من دو میلیون روبل شرط می بندم که حتی ۵ سال زندان را نتوانید تحمل کنیدا
- اگر قصد شوخی ندارید حاضرم بجای ۵ سال، ۱۵ سال در زندان بمانم.
بانکدار بانگ زد:
- چقدر؟ ۱۵ سال؟ قبول! آقایان من دو میلیون روبل می گذارم وسط!
- من هم قبول میکنم! شما میلیونهایتان را می گذارید وسط، من آزادی ام را!
دریچه کتاب
@daricheketab