Get Mystery Box with random crypto!

حکایت جالب نقل شده است که در زمان حضرت موسی(ع) جوانی بسیار م | ◌⑅⃝●🕌 جماعت تبلیغ🕌●⑅⃝◌

حکایت جالب

نقل شده است که در زمان حضرت موسی(ع) جوانی بسیار مغرور و از خود راضی بود که همواره مادرش را رنج می داد. بی مهری او به مادر به جایی رسید که ؛

روزی مادرش را که بر اثر پیری و ضعف که توان راه رفتن نداشت به کول گرفت و بالای کوه برد و در آنجا گذاشت تا طعمه ی درندگان شود. هنگامی که مادر را آنجا گذاشت و از بالای کوه پایین آمد تا به خانه باز گردد، مادرش به این فکر افتاد که مبادا پسرم از پرتگاه بیفتد و زخمی شود؛ یا طعمه ی درندگان گردد. برای پسرش چنین دعا کرد!:

خدایا! پسرم را از طعمه ی درندگان و گزند حوادث حفظ کن، تا به سلامت به خانه اش باز گردد!! از سوی خداوند به موسی(ع) خطاب شد: ای موسی به آن کوه برو و مهر مادری را ببین،موسی(ع) به آنجا رفت، و وقتی که مهر مادری را دریافت، احساساتش به جوش وخروش آمد که به راستی مادر چقدر مهربان است ، خداوند به او وحی کرد:ای موسی، من به بندگانم مهربان تر از مادرم!