دلم میخواست باران بود
من بودم
تو بودی
یک خیابان بود.
دلم میخواست شاید در حصاری دور در باغی، کناری، دشت سرسبزی
میان کلبهای، طاقی، اتاقی، زندگی را معنی و تفسیر میکردیم.
دلم میخواست از هرچیز هست و نیست، از هرکس...
وَ از هر اتفاق تلخ و غمگینی، به غایت، دور میبودم
دلم میخواست کنج سادهای با عشق و آرامش میآسودم
دلم میخواست باران بود، ساکت، دور، سبز، آرام
من بودم، تو بودی
کلبهی دنجی، میان کوهساران بود.
#نرگس_صرافیان_طوفان
@ttoranj