من معلم بدی هستم «دکتر مجتبی لشکربلوکی» روز معلم است و کموبی | مسائل اجتماعی ایران
من معلم بدی هستم «دکتر مجتبی لشکربلوکی»
روز معلم است و کموبیش تبریکهایی برایم ارسال میشود، اما باید اینجا و امروز اعتراف تلخی کنم: من معلم خوبی نیستم.
اگر معلم خوبی بودم باید از سه جمله سر کلاسهایم زیاد استفاده میکردم: الف) من این موضوع را بلد نیستم. بگذارید جلسه بعد برایتان بگویم. ب) این نکتهای که درس دادم برداشت من از دستاورد بشر است تا بدین لحظه، و بنابراین قابل ابطال و اصلاح است. ج) من از شما انتظار دارم درسهای مرا بفهمید اما نمیخواهم که قبول کنید.
اگر معلم خوبی بودم باید با صداقت به دانشجویانم میگفتم: الف) من فقط کمی، بله! واقعاً فقط کمی بیشتر از شما بلدم. ب) کسوت استادی بهمعنای آن نیست که من در همه زمینههای آن رشته صاحبنظر باشم. چهاینکه در بسیاری از حوزهها صاحبنظر که هیچ، حتی انتقالدهندۀ درست نظر دیگران نیز نیستم. ج) متواضعانه بگویم که آنچه من/ما میدانیم، دربرابر آنچه نمیدانیم یک سوزن در کویر بیش نیست.
معلم بدی هستم الف) چون وقتی سر کلاس اشتباه میکنم، خجالت میکشم که بگویم اشتباه کردم، سعی میکنم که توجیه کنم. ب) چون وقتی دانشجویی به نظریهای نقد وارد میکند، سعی میکنم با ترفندهای مختلف، مثلاً بزرگ نشان دادن آن نظریهپرداز، قدرت نقادی دانشجویم را اگر نه سرکوب، دستکم مهار کنم. ج) چون وقتی دانشجویی ایده جدیدی مطرح میکند، سعی میکنم آنقدر نقدش کنم که قدرت خلاقیتش را دستکم تا آخر ترم کنترل کنم که مرا آزار ندهد.
معلم خوب آن است که تدریس اندیشهها را سکویی کند برای تحریک قدرت اندیشیدن (قدرت نقادی و خلاقیت) و نه اینکه گرزی کند برای سرکوب خلاقیت و نقادی دانشجویان و نیندیشیدن.
تجویز راهبردی:
من و سایر معلمان اگر میخواهیم خوب باشیم باید ۵ کار انجام دهیم: فضیلت را برتر از علم و دانش بدانیم: با توجه به شناختم از انسان ایرانی و شکاف توسعه، جمعبندی من این است که باید این فضائل را لابهلای مباحثم به دانشجویانم/دانشآموزانم منتقل کنم: انضباط، صداقت و تعهد به سهگانه «عقل و عدد و علم» در مقابله با این ۱۳ آفت: آرزواندیشی، هیجانزدگی، کوتاهنگری، شتابزدگی، محدوداندیشی، تقدیرپذیری، زودپذیری، تلقینپذیری، القاءپذیری، خرافهپرستی، شخصیتپرستی، سلطهگری و سلطهپذیری. بهجای پذیرش مقلدانه، تفکر انتقادی و استقلال را آموزش دهیم. بهجای پر کردن حافظه، حفره و سوراخ ایجاد کنیم: حفرههایی که با سؤال و به چالش کشیدن مفروضات ایجاد میشود. به دانشآموزان/دانشجویانمان بیاموزیم هیچکدام از ما مالک صد در صد حقیقت نیست، ما تا انتهای عمر جستجوگر حقیقتیم. معلم نه خداست و نه پیغمبر. آدمی است خطاپذیر که ممکن است گذشتهاش، تیپ روانشناختیاش و علاقهاش روی اندیشهاش تاثیر بگذارد. پس ما را به دیدۀ تردید بنگرید. بیاموزانیم معلم یک پل است یا یک پله. باید پای روی معلم بگذاری و بروی. احترام بگذار ولی از من عبور کن.
به خودم و شما یادآوری میکنم: اشتباهِ پزشک زير خاک دفن میشود، اشتباه مهندس روی خاک سقوط میكند، اما اشتباه معلم روی خاک راه میرود و جهانی را به نابودی میکشاند..!