میدونی، وقتی بهم گفتن ازدواج کرده، ناراحت شدم ولی وقتی از زبون خودش شنیدم فروریختم... مثل اون عمارت قدیمی توی یزد، وسط چله تابستون انتظار سیل نداشت... دیدی چطور فروریخت؟ :) 178 views16:57