2021-07-22 09:15:18
سیستم شیرین عسل معمولا بر دو اصل غیرانسانی و غیراخلاقی خبرچین پروری و حذف دوره ای پرسنل استوار است. یادم هست جناب مهندس فاتح که از همکاران شرکت کشت و صنعت مغان هست، در اوایل واگذاری و یا بهتر بگویم مفت فروشی شرکت به یونس خان ژائله در جایی سخنی بر زبان آورد که جا دارد با آب طلا بنویسیم: شیرین عسل مرتبا استخدام دارد چرا که همیشه اخراجی دارد!
استالین معتقد بود «هر کس با ما نیست، بر ماست». این سخن را عوامل دست نشانده ژائله در نازل ترین و با عرض معذرت در مبتذل ترین شکل ممکن در دوران حکمفرمایی شان در کشت و صنعت مغان اجرا نموده و خیل عظیمی از همشهریان ما را به انحای مختلف اذیت کردند. از همان بدو ورود تبریزی ها به مغان معلوم بود که سیستم ارادت سالاری به مافوق و خبرچینی از همکاران بعنوان اصل اساسی شیرین عسلی ها با شدت و قوت پیگیری می شود.
یکی از همکاران می گوید: روزی برای کاری اداری نزد گلستانی رفتم و در اثنای کار اداری بدون اینکه منظور خاصی داشته باشم از وی درخواست کردم یکی از منازل شهرک را با طی مراحل قانونی به اینجانب واگذار کند که در جواب چنین افاضات فرمود: تو که خودت فعلا !؟ در اینجا شاغلی و خانمت هم در فلان اداره در پارساباد مشغول بکار است و خودت هم در محله درویش آباد دارای منزل دوطبقه می باشی و از طرف دیگر با حاج اروجعلی محمدی نسبت سببی داری. با این اوضاع آمدی و از ما درخواست منزل هم می کنی!؟
یکی از همکاران می گفت: اینها (منظورش تبریزی ها بودند)، چند نفر بیشتر نیستند. این ما هستیم که اطلاعات خصوصی همدیگر را در اختیار این بی شرف ها قرار می دهیم. منتهی مسئله ای که این همکار عزیز ما از آن غافل است، این بوده و هست که در قاموس آقایان فقط و فقط یک چیز معنی داشت و آن این هست که هر فرد و شخصی که برای ما خبرچینی نمی کند، از ما نیست و باید به انحای مختلف مورد آزار و اذیت قرار گیرد. از کسر کردن اضافه کاری، گیر دادن به امورات روزمره اداری، تحقیر وی توسط مافوق، بکارگیری در محل های پرت و کارهای نازل از جمله ابتدایی ترین بلایایی بود که ممکن بود به سر همکاران نجیب و شریفی که حاضر به زیر آب زنی همکاران نبودند، آورده شود.
بارها و به کرات شاهد بودیم که برخی از پرسنل در جمع همکاران اظهار می کردند: آللاه ژاله نین بالاسین ساخلاسین. بیزه آللاه چورک وئرمیر کی ژاله چورک وئریر! امثال این وجیزگویی ها همانطور که در جریان هستید و هستیم فقط و فقط برای در امان ماندن از دست نامروتی های عوامل یونس خان! بود.
چه بسیار همکارانی که جرات این را داشتند که علنی در مقابل فسادهای این باند کثیف ایستادند و تاوانش را هم پس دادند. بستن پانچ برای یونس خان! از آب خوردن هم آسان بود. امنیت شغلی برای کسی که مغان را بعنوان رانت انتخاباتی سهم الارث خود می دانست، پشیزی ارزش نداشت. قراردادهای دو ماهه و سه ماهه و شش ماهه و در صورت به اصطلاح عدم تادیب طرف مقابل اخراج وی چیزی نبود که از خاطرها برود.
تا پیش از ژائله ذهنیت بسیار خوبی نسبت به تبریزی ها در بین ما مغانی ها موجود بود ولی حاکمیت امثال خیری ها و گلستانی ها و گلچین ها و متقی فرها و آقایی ها دیگر آن ذهنیت مثبت نسبت به آنها به تاریخ پیوست. تقصیر همه آنها به گردن سلطان ژاله ای هست که اجازه می داد گماشتگانش در مغان چشم هایشان را ببندند و افاضات بفرمایند: من تیبیزده ایلشیب موغانین هامیسین بایماغیمین باشیندا فیییایام!
با تقدیم احترام: علی مرادی گرمی
https://t.me/vatannewsss
32 viewsعلی مرادی گرمی, 06:15