Get Mystery Box with random crypto!

‍ ‍ «بلیت بخت‌آزمایی برای فردوسی» وقتی در آغاز قرن چهاردهم ـ | Viral Videos

‍ ‍ «بلیت بخت‌آزمایی برای فردوسی»


وقتی در آغاز قرن چهاردهم ــ قرنی که سه سال پایانی آن را سپری می‌کنیم ــ سیاستمداران و نخبگان ایرانی پی بازتعریف و تحکیم هویت ملی ایرانی بودند، نام فردوسی نیز باید بیش‌ازپیش زنده می‌شد. باید نهادی دولتی برای این منظور پدید می‌آمد. «انجمن آثار ملی» در ۱۳۰۵ با دستور رضاشاه تأسیس شد. نخستین وظیفۀ انجمن احیای نام حماسه‌سرا و اسطوره‌پرداز فرهنگ و تاریخ ایران بود: ابوالقاسم فردوسی. نخست‌وزیر فروغی به عنوان رئیس انجمن و ارباب کیخسرو به عنوان خزانه‌دار و دبیر انجمن منصوب شدند. دو ایرانشناس نامدار، هرتزفیلد آلمانی و گودار فرانسوی نیز اعضای افتخاری انجمن شدند. اما در عمل بار اصلی کار بر عهدۀ ارباب کیخسرو بود. او رئیس زرتشتیان تهران و یکی از سیاستمداران خوشنام ایرانی بود که از ۱۲۸۸ تا هنگام مرگ (۱۳۱۹) نمایندۀ زرتشتیان در مجلس بود. تلاش او برای زنده کردن نام فردوسی آغاز شد...

کیخسرو به توس رفت که آن زمان قریه‌ای بود با چند زمین زراعی. اما محل دقیق دفن فردوسی معلوم نبود و با شک و گمان‌هایی همراه بود. ۳۷ سال پیش از آنکه ارباب کیخسرو دست‌‎‌به‌کار ساخت آرامگاه فردوسی شود، لُرد کِرزن، جهانگرد انگلیسی، در بارۀ قبر فردوسی نوشته بود: بنای ویرانی در توس به اشتباه گمان می‌شود «قبر شاعر ملی فردوسی است... اما قبر شاعر بزرگ در زیر بنای کوچکی است که تا هفده سال پیش نیک معلوم بود. ولی... از بین رفته و به جای بنای یادبود مزرعۀ گندمی آن را فراگرفته است.» کیخسرو هم قبر فردوسی را ــ نه در آن بنای ویران که «مأمونیه» نامیده می‌شد ــ بلکه در باغی به نام قائم‌مقام یافت. آن زمان حتی جادۀ درستی از مشهد به توس وجود نداشت. کیخسرو با چند کارشناس فرانسوی این گور را با دیوارهای خشتی ویران در نزدیکی روستایی به اسم اسلامیه پیدا کرد. وقتی فردوسی درگذشت علما او را مسلمان نمی‌دانستند اجازه ندادند در گورستان دفن شود و دخترش او را در زمینی متعلق به خود فردوسی دفن کرد. کیخسرو به اندازۀ یک متر از روی آن آرامگاه مخروبه خاکبرداری کرد و به گوری رسید...

هرتزفیلد آلمانی و کریم طاهرزادۀ بهزاد طرح‌هایی برای ساخت مقبرۀ فردوسی تهیه کردند. طرح بهزاد پذیرفته شد و بیست هزار تومان برای آن در نظر گرفته شد. بهزاد در جوانی مشروطه‌خواه بود و در آلمان معماری خوانده بود (او برادر همان حسین بهزاد، نقاش معروف است). اما تهیه کردن این بیست هزار تومان راحت نبود. در آن سال‌ها بودجۀ کشور بسیار مقتصدانه و دقیق بسته می‌شد. قرار شد ده هزار تومان از راه صرفه‌جویی در بودجه به این طرح اختصاص یابد و برای ده هزار تومان باقی‌مانده برگۀ بخت‌آزمانی (لاتاری) فروخته شود. اما ایدۀ ساخت آرامگاه مخالفانی هم در میان نمایندگان مجلس داشت. سیدرضا فیروزآبادی، روحانی خیّری که نمایندۀ تهران بود، معتقد بود فردوسی شاعری بیش نبوده و شایستۀ چنین گرامیداشتی نیست و اگر قرار است پولی خرج شود باید صرف اماکن مقدس زیارتی شود.

در نهایت طرح تصویب شد و ساخت آرامگاه فردوسی هشت سال طول کشید، از ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۳ و بی‌تردید بار اصلی اجرای آن بر دوش ارباب کیخسرو بود که دائم میان تهران تا مشهد که آن زمان اصلاً جادۀ راحتی نداشت رفت‌وآمد می‌کرد. در جریان ساخت نیز دشوارها فراوان بود و وسط کار طرح جدیدی از گودار، معمار فرانسوی جایگزین طرح بهزاد شد. اما تازه وقتی کار به پایان رسید، مسئولیت بزرگ‌تری به ارباب کیخسرو واگذار شد: قرار شد مراسم بزرگی با عنوان «هزارۀ فردوسی» برگزار شود و مهمانانی از سراسر دنیا برای این مراسم دعوت شوند. «هزارۀ فردوسی» با شکوه و با ایرانشناسانی از سراسر جهان در مهر ۱۳۱۳ برگزار شد.

ارباب کیخسرو مرد متمولی بود و مناعت طبع والایی داشت. در تمام مدتی که عملاً همۀ کارهای انجمن آثار ملی را انجام می‌داد بابت خدمت حقوق نگرفت و افزون بر این وقتی مأموریت‌های کشوری دیگری هم به او واگذار می‌شد دستمزد دولتی نمی‌گرفت. یکی از گلایه‌های او هنگام ساخت آرامگاه فردوسی این بود که حس می‌کرد کسانی که برای کمک به او وارد کارها می‌شوند در هزینه‌ها صادقانه عمل نمی‌کنند. در خاطراتش در این باره می‌نویسد: «در مورد افرادی که مأمور کمک به من شده بودند خیالم راحت نبود. هیچ وقت نمی‌توانستم فهرست مخارجشان را به دست آورم. وقتی بعضی از هزینه‌ها را کنترل می‌کردم می‌دیدم سه یا چهار برابر نوشته‌اند.» ارباب کیخسرو تیر ماه ۱۳۱۹ به طرز مشکوکی جان باخت. صبح جسد او را در پیاده‌رو یافتند...

پی‌نوشت:

۱. منبع اصلی‌ام برای این نوشتار کتاب خاطرات ارباب کیخسرو بود، ترجمۀ غلامحسین میرزاصالح
۲. در پیوست برگۀ لاتاری آرامگاه فردوسی را می‌بینید.

مهدی تدینی

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی