Get Mystery Box with random crypto!

چمدونِ خاطراتمون رو بستم و به باد سپردم، سرمای باد آغوشی نثار | YSR

چمدونِ خاطراتمون رو بستم و به باد سپردم، سرمای باد آغوشی نثار تن خسته‌ام کرد و ذره‌ای خاطره درون ذهنم به جا نذاشت. بهش گفته بودم تا چمدون رو در عمق سیاه‌ترین اقیانوس رها کنه، جایی که هیچ ردپایی از سفیدی باقی نمونه.
و من..دارم از این شهر میرم بلانکو. میرم به جایی که کوچه‌هاش صدای خنده‌هامون رو نمی‌شناسه، جایی که آسمونش اشک‌هامون رو پاک نکرده و جایی که تو، هواش رو نفس نمی‌کشی. خدانگهدار.
_رز کبودِ تو