از من گذشته بود! من تا گردن در واقعیت غوطه میخوردم و میدیدم | Deep Feeling 🌵
از من گذشته بود! من تا گردن در واقعیت غوطه میخوردم و میدیدم که مرگم به اصطلاح قدم به قدم دنبالم در حرکت است. فکر کردن به هرچیزی در نظرم دشوار بود جز به سرنوشتی که از نظر همه بسیار طبیعی است، یعنی به مرگ تدریجی.