سایه تبعیض جنسیتی بر مطالعات اعتیاد زنان مرضیه نوری درحالی | مطالبات زنان
سایه تبعیض جنسیتی بر مطالعات اعتیاد زنان مرضیه نوری
درحالیکه بر اساس پژوهشهای انجامشده در ایران و جهان، فراروایت مردانه پنهان در لایههای زندگی اجتماعی و خانوادگی نقش مهمی در رویآوری زنان به اعتیاد دارد، همین رویکرد مردسالارانه و جنسیتزده بر بیشتر مقالات پژوهشی در حوزه اعتیاد زنان و درمان آنها نیز حاکم است. در بیشتر این مطالعات، زنان معتاد کانون شماره یک توجه نیستند، بلکه به دلیل تأثیری منفی که میتوانند بر مردها و کودکان بگذارند، مورد مطالعه قرار میگیرند. این مسئله توجه برخی محققان انسانشناسی را جلب کرده و آنها این مطالعات را سوگیرانه میدانند و نسبت به تبعات آن هشدار دادهاند.
محمد بینازاده، پژوهشگر اعتیاد میگوید: محققان انسانشناسی از این دغدغه حرف میزنند که حجم بالایی از مقالات پژوهشی در حوزه اعتیاد زنان بر موضوع «تنفروشی» و «بارداری» متمرکز شده است. این رویکرد در حوزه مطالعات مربوط به اعتیاد زنان نشان از آن دارد که وقت، انرژی و هزینهای که صرف این مطالعات میشود، نه برای فهم اعتیاد زنان و کمک به حل مشکل آنها، بلکه به دلیل این انجام میشود که زنان عاملی برای آسیب به مردان و کودکان جامعه هستند؛ یعنی در این پژوهشها وجه انسانی و شخصیتی زن در درجه اول اهمیت قرار ندارد، بلکه آسیبی که به دیگران میزند، انگیزه اصلی برای این مطالعات است.
اگر به انواع برنامههای درمانی و حتی پیشگیرانه از اعتیاد نگاه کنید، همگی دارای ساخت زبانی مشخصی هستند که تفاوتهای بنیادی و حتی فیزیولوژیک مردان با زنان را نادیده میانگارد. برای نمونه، در کدام برنامه درمانی به این اشاره میشود که ممکن است دُز دارویی در طول سیکل ماهانه زنان نیازمند تغییر باشد؟ در کدام برنامه پیشگیری از عود یا اعتیاد، توجهی به این موضوع شده که ممکن است در هفته اول و چهارم سیکل ماهانه، مهارتهایی متفاوت و متناسب باید آموزش داده شود؟ ساخت زبانی بیشتر این پروتکلها به صورتی است که درباره فرد و جنسی واحد حرف میزند و طبعا «جنس دوم» نادیده انگاشته میشود. حالا تصور کنید که این جنس دوم به لایههای فرودست اجتماعی تعلق داشته باشد؛ آنگاه این محذوفیت مضاعف میشود.
در بخش اعظم مطالعات پژوهشی در حوزه اعتیاد زنان و همچنین برنامههای درمانی این زنان گفته میشود که باید به این زنان کمک کرد تا زندگی خود را از نو بسازند و در جهانی بدون چشمداشت از دولت یا مردم به زندگی ادامه دهند. در این برنامهها از چارچوب مفهومی وابستگی به منابع عمومی و دولتی استفاده میکنند. اما اشکال کجاست؟ در واقع با این تحلیل جابهجایی ظریفی اتفاق میافتد؛ به طوری که با این رویکرد بهچالشکشیدن بیعدالتیها جایش را با مفهوم مشکلات روانشناختی عوض میکند؛ یعنی تمرکز تبیین را از سطح جامعه و دولت، جابهجا میکنند و به سطح فرد میآورند. میگویند زن معتاد ضعف اراده دارد، بیبندوبار است، مشکلات روانشناختی دارد و اختلال خلقی دارد. نه اینکه اینها نباشد اما اینکه گرانیگاه تبیین مسئله را از سطح دولت - جامعه جابهجا کنید و به سطح فرد ـ روان بگذارید، ضمن اینکه نیمی از حقیقت را با خودش دارد؛ اما نیمه دیگر حقیقت را پنهان میکند. به نظر می رسد پشت این تحلیل رد پای گرایشهای نئولیبرال پنهان شده است که میخواهد کتمان کند که پرداختن به مسئله این زنها، یک امر حاکمیتی و اجتماعی هم هست.
متن کامل را در لینک زیر بخوانید: https://zaya.io/pydg7 @WomenDemands