زنان محجبهی غیرحکومتی: شمعهای دوسَرسوز حورا نیکبخت درمور | مطالبات زنان
زنان محجبهی غیرحکومتی: شمعهای دوسَرسوز حورا نیکبخت
درمورد درددل این متن، پیش از این، بارها خواستم بنویسم؛ حتی چند بند هم نوشته بودم تا در فراغبال تکمیلش کنم و این فراغبال خواسته یا ناخواسته پیش نمیآمد. این روزها، حضورم در چند اتاق کلابهاوس و قضاوتها و پیشفرضهای اعضای اتاقهایی که عموماً با عناوین فمینیستی است، بر این زخم کهنه آنقدر نمک شد که تصمیم گرفتم بهجد وقت بگذارم و بنویسم؛ قضاوت آنها براساس عکسم است که با چادر هم نیست.
از زمانی که، بهزعم خودم، قدرت تشخیص پیدا کردم همیشه بهشدت با حجاب اجباری مخالف بودهام؛ پیش از پیدایی فضای مجازی، در هر جمعی درمورد مخالفتم با حجاب اجباری میگفتم. بعد از حضور جدیام در فضای مجازی هم همچنان از این مخالفت گفتهام و نوشتهام، چون انتخاب نوع پوشش را بدیهیترین حق هر انسان میدانم.
همه مدافع زنانیاند که حجاب ندارند؛ صد البته که این دفاع بهحق، درست و بجاست و باید باشد، اما چند تن از حقوق زنان محجبه گفتهاند و نوشتهاند؟ زنان محجبهای که صرفاً بنابر باورهای شخصی خود، بدون هیچ اجباری ازسمت اطرافیان، حجاب دارند و نهتنها با حکومت صنمی ندارند، بلکه خودشان هم منتقد رویهی حکومتاند، دیده نمیشوند؛ حق اظهارنظر را از آنها میگیرند و هر روز هم بیشتر از دیروز، ازمیان مردم رانده میشوند.
پیشفرض این است که همهی زنان محجبه و چادری بیسواد، کودن، عقبمانده، جاسوس و تروریستاند. حتی به تعبیر صریح بعضی از فمینیستها، زنِ مسلمانِ محجبه مرغ، گاو و یا گوسالهای است که عاشق گوشت تن خود و برندهای تهیهی کباب است.
خیلیها از محرومیتهایشان، بهسبب نداشتن حجاب، میگویند و مینویسند؛ من مینویسم تا از رنجهای زنانی که چادریاند، ولی با حکومت نیستند و نمیخواهند باشند، باخبر شوید؛ زنانی که قرائتشان از دین با قرائت حکومت از دین فرسنگها فاصله دارد، اما با همان چوبی رانده میشوند که حکومت طرد میشود.
شاید نوشتهام بهنظر شما طولانی باشد، اما من فقط گوشهای از آنچه را دیدهام و شنیدهام مینویسم.