Get Mystery Box with random crypto!

1100 words

لوگوی کانال تلگرام word1100 — 1100 words 1
لوگوی کانال تلگرام word1100 — 1100 words
آدرس کانال: @word1100
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 14
توضیحات از کانال

1100کلمه انگلیسی مهم همراه بامعنی فارسی و تلفظ فارسی

Ratings & Reviews

2.33

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

2

2 stars

0

1 stars

1


آخرین پیام ها 2

2015-11-29 16:04:44 9. abound / əˈbaʊnd / —--> /اِبَوند / —--- /vi/

with or in با حرف اضافه

syn:flourish,be plentiful

persian: فراوان بودن،پربودن از

ex: The western plains used to abound with bison before those animals were slaughtered by settlers.
پیش از اینکه مهاجران،گاومیش ها رابکشند،این حیوانات در جنگل های غرب فراوان بودند
@word1100
501 views13:04
باز کردن / نظر دهید
2015-11-29 13:09:32 8. matron /ˈmeItrən / —--> /مِیترِن/ —--- /n/

syn:lady

persian: کدبانو،زن خانه،زن سالمند

ex: A clever salesman will always ask a matron if her mother is at home.
فروشنده زیرک همیشه از یک زن سالمند سوال می کند آیا مادرش خانه است یا خیر.
@word1100
485 views10:09
باز کردن / نظر دهید
2015-11-29 12:30:44 7. automaton /ɔːˈtɒmət(ə)n/ —--> /آتامِتِن/ —--- /n/

syn:a mechanical person, a roobt

persian: روبات،آدم ماشینی،آدم آهنی

ex: The time is approaching when human workers may be replaced by automaton.
زمان جایگزینی ماشین های خودکار به جای نیروی انسانی در حال نزدیک شدن است.
@word1100
468 views09:30
باز کردن / نظر دهید
2015-11-29 08:47:04 6. prognosticate / prɒɡˈnɒstɪkeɪt / —--> /پِراگ ناس تی کِیت/ —--- /vi & vt/

syn:forewarn,forecost,signify

persian: پیش بینی کردن،پیشگویی کردن،حاکی از...بودن

ex: The mayor refused to prognosticate as to his margin of victory in the election.
شهردار،از پیشگویی کردن حاشیه پیروزی اش در انتخابات اجتناب ورزید
@word1100
458 views05:47
باز کردن / نظر دهید
2015-11-29 08:15:32 1. idiom اولین اصطلاح

to eat humble pie به عذر خواهی افتادن،به غلط کردن افتادنُ

@word1100
537 views05:15
باز کردن / نظر دهید
2015-11-28 21:39:48 5. indiscriminate /ˌɪndɪˈskrɪmɪnət / /این دیس کِری می نِیت/ /adj/

syn:haphazard,random,unselective

persian: فاقدتشخیض،بدون هدف،کورکورانه

ex: Modern warfare often results in the indiscriminate killing of combatants and innocent civilians alike.

جنگ های مدرن اغلب به کشته شدن بی رویه جنگجویان و غیره نظامیان بی گناه می انجامد.
536 views18:39
باز کردن / نظر دهید
2015-11-28 20:10:44 4. voracious /vəˈreɪʃəs / —--> /وِرِیشِس/ —--- /adj/

syn:hungry,instiable,greedy

persian: پرخور،سیری ناپذیر،حریص

ex: after skiing,i find that i have a voracious appetite..
بعد از اسکی بازی احساس می کنم که اشتهایی سیری ناپذیر دارم.
@word1100
535 views17:10
باز کردن / نظر دهید
2015-11-28 15:20:32 3. steeped /stiːpt/ /اِس تیپ/ /adj/

inبه همراه حرف اضافه

syn:saturated,soaked,drenched

persian:سرشار از،غرق در،غرق شده

ex: My cousin is so steeped in schoolwork that his friends call him bookworm.
پسر عموی من آن قدر غرق در تکالیف مدرس اش است که دوستانش اورا خوره کتاب صدامی کنند.
@word1100
539 views12:20
باز کردن / نظر دهید
2015-11-28 11:00:36 2.eminent /'emIənt/ /اِمی نِنت/ /adj/

syn:outstanding;famous,important

persian: برجسته،سرشناس،مشهور

ex: The Eminent author received the nobel prize for literature.
نویسنده ضاحب نام،جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
@word1100
542 views08:00
باز کردن / نظر دهید