آدرس کانال:
دسته بندی ها:
دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین:
170
توضیحات از کانال
🔴گروه آموزشی ایرج محسن زاده🔴
نمونه آموزش لغات 504 زبان
مدير کانال : iraj.mohsenzadeh
ارتباط با استاد : @phd_im
لینک عضویت در کانال:
@words_504_im
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
0
3 stars
1
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها 2
2020-01-19 01:22:49
گروه آموزشی استاد محسن زاده
برگزار کننده دوره آموزش لغات 504
ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im
376 viewsedited 22:22
2020-01-19 01:22:48
Gallant
[gal·lant || gə'lɑnt /'gælənt ,gə'lænt]
brave; showing respect for women
شجاع ، کسی که برای خانم ها احترام نشان می دهد ، زن نواز
a. The pilot swore a gallant oath to save his buddy.
b. Many gallant knights entered the contest to win the princess.
c. Ed is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman.
الف. خلبان سوگند دلیرانه یاد کرد دوستش را نجات دهد.
ب. شوالیه های شجاع زیادی برای رسیدن به شاهزاده به رقابت پرداختند.
پ. ” اد” آنقدر برای زنان احترام قائل است که همیشه جای خود را در مترو به خانم ها می دهد.
355 views22:22
2020-01-19 01:22:41
گروه آموزشی استاد محسن زاده
برگزار کننده دوره آموزش لغات 504
ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im
335 viewsedited 22:22
2020-01-19 01:22:40
Hardship
[hard·ship || 'hɑrdʃɪp /'hɑː-]
something that is hard to bear; difficulty
سختی ، دشواری
a. The fighter had to face many hardships before he became champion.
b. Abe Lincoln was able to overcome one hardship after another.
c. On account of hardship, Bert was let out of the army to take care of his sick mother.
الف. جنگجو پیش ازآنکه قهرمان شود مجبور بود با سختی زیادی مواجه شود.
ب. آبراهام لینکلن قادر بود مشکلات را یکی پس ار دیگری از میان بردارد.
پ. برت بدلیل مشکلاتش اجازه یافت ارتش را ترک کند تا از مادر بیمارش مراقبت نماید.
328 views22:22
2020-01-19 01:21:54
گروه آموزشی استاد محسن زاده
برگزار کننده دوره آموزش لغات 504
ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im
333 viewsedited 22:21
2020-01-19 01:21:53
Vacant
['va·cant || 'veɪkənt]
empty; not filled
خالی ، پر نشده
a. Someone is planning to build a house on that vacant lot.
b. I put my coat on that vacant seat.
c. When the landlord broke in, he found that apartment vacant.
الف. کسی قصد دارد روی آن قطعه زمین خالی خانه بسازد.
ب. من کت خود را روی نیمکت خالی گذاشتم.
پ. وقتی صاحب خانه در را شکست و وارد شد با آپارتمان خالی مواجه شد.
323 views22:21
2020-01-19 01:21:44
گروه آموزشی استاد محسن زاده
برگزار کننده دوره آموزش لغات 504
ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im
302 viewsedited 22:21
2020-01-19 01:21:44
Oath
[əʊθ; pl.əʊðz]
a promise that something is true; a curse
سوگند به اینکه چیزی درست است ، دشنام ، سوگند
a. The President will take the oath of office tomorrow.
b. In court, the witness took an oath that he would tell the whole truth.
c. When Terry discovered that he had been abandoned, he let out an angry oath.
الف. فردا رئیس جمهور سوگند اداری می خورد.
ب. شاهد در دادگاه سوگند یاد کرد که حقیقت محض را بگوید.
پ. وقتی تری فهمید که او را ترک کرده اند از روی عصبانیت دشنام داد.
291 views22:21
2020-01-19 01:20:56
گروه آموزشی استاد محسن زاده
برگزار کننده دوره آموزش لغات 504
ثبت نام و ارتباط با استاد:
@phd_im
279 viewsedited 22:20