بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم #غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت | نشر فضائل امیرالمؤمنین علی(ع)
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
#غدیرخم_از_کتب_اهل_سنت
#قسمت_دویست_و_پنجاه
#خطبه بدون « #الف» كه حضرت #على عليه السّلام #بالبداهه انشاء #فرموده است
«و ذهب بصره و سمعه» ؛ چشم و گوشش از ديدن و شنيدن باز مى ماند، «و كفّن و مدّد» ؛ كفنش مهيا مى گردد، «و وجّه و جرّد» ؛ و رو به قبله گذاشته مى شود و دست از همه جا تهى مى كند، «و غسّل و عرى» ؛ غسل داده مى شود و عريان مى گردد، «و نشف و سجى» ؛ آب غسل او خشك مى شود و جامه بر وى مى افكند، «و بسط و هيى ء» ؛ و آن جامه را در زير او پهن مى كنند و او را براى كارهاى بعدى آماده مى سازند، «و نشر عليه كفنه» ؛ و كفنش را بر روى مى افكنند، «و شدّ منه ذقنه» ؛ و چانه اش را مى بندند، «و قمص منه و عمّم» ؛ پيراهنى سرتاسرى روى او مى اندازند و عمامه بر سر او مى بندند، «و ودّع و عليه سلّم» ؛ با او وداع مى كنند و به روح او درود مى فرستند، «و حمل فوق سريره» ؛ او را در ميان تابوت مى گذارند و حمل مى كنند، «و صلّى عليه بتكبيره» ؛ و تكبير نماز ميت بر او مى گويند، «و نقل من دور مزحزفة و قصور مشيّدة و حجر منجّدة» ؛ او را از خانه هائى كه با انواع تجملات زيور يافته و از بهترين كاخها كه با سنگهاى گرانبها آراسته شده است منتقل مى كنند، «فجعل في ضريح ملحود ضيق موسود بلبن منضود مسقف بجلمود» ؛ و او در گورى كه بر فراز آن لحد است و كاملا اطراف آن مسدود شده و با خشت آراسته اند و سقفى از سنگ بر روى او نهاده اند، قرار داده مى شود، «و هيل عليه عفره» ؛ و خاك بر روى آن ريخته مى شود، «و حشى مدره» ؛ و با كلوخ آن را انباشته مى كنند، «فتحقّق جذره» ؛ اينجا معلوم مى شود كه به كلى چشم از ما سوا پوشيده است، «و نسى خبره» ؛ و از او فراموش شده است؛ «و رجع عنه وليّه و صفيّه و نديمه و نسيبه» ؛ پس از آنكه او را به گور سپردند دوستان و برگزيدگان و نديمان فضائل پنج تن (ع) در صحاح ششگانه اهل سنت، ج ۳، ص: ۷۱ و افسانه گويان از وى دور مى شوند، (۱) «و تبدّل به قرينه حبيبه» ؛ و با ديگرى هم قرين مى شود، «فهو حشو قبر و رهين فقر» ؛ او در دل خاك خفته و در گرو نادارى است، «يسعى في جسمه دود قبره» ؛ كرم هاى گور در بدن او جاى مى گيرند و به خوردن گوشت بدن او مى پردازند، «و يسيل صديده على صدره و نحره» ؛ و زرد آب دهان او بر سينه و گلويش سرازير مى شود، «و تستحق تربته لحمه» ؛ خاك، گوشت او را صاحب مى شود، «و تنشف دمه» ؛ خون بدن او خشك مى شود، «و يرم عظمه» ؛ استخوان او خاك مى شود، «حتّى يوم حشره» ؛ به اين حال برگذار مى كند تا روز قيامت، «فينشر من قبره» ؛ آنجا از قبرش بيرون مى آيد، «و ينفخ في صوره» ؛ و در صور مى دمد، «و يدعى لحشره و نشوره» ؛ و او را براى حشر و نشر مى خواهند، «فثمّ بعثرت قبور» ؛ در آنجاست كه قبرها شكافته مى شود، « و حصلت سريره صدور »؛ و باطن سينهها هويدا مى گردد، «و جيى ء بكلّ نبىّ و صديق و شهيد» ؛ و آن روز است كه همگى پيغمبران و صديقان و شهيدان زنده مى شوند، «و قصد للفصل بعبده خبير بصير» ؛ و خدائى كه از همه چيز با خبر و به همه چيز بيناست براى داورى متوجه به بنده اش مى شود، « فكم زفرة تغنيه و حسرة تفضيه»؛ پس چه بسيار ناله اى كه بكار او مى آيد و چه اندوهى او را بهره مند مى سازد، «في موقف مهيل»؛ در قرارگاه وحشتناك، «و مشهد جليل» ؛ در برابر چشم بزرگوارى، «بين ملك عظيم» ؛ در مقابل پادشاه با عظمتى، «بكلّ صغيرة و كبيرة عليم» ؛ كه از كرده هاى كوچك و بزرگ با خبر است، «حينئذ يلجمه عرقه و يحفز قلقه» ؛ در اين هنگام او را با رگ گردنش دهانه مى زنند و به اضطراب او افزوده مى شود، «عبرته غير مرحومة و ضرعته غير مسموعة» ؛ به اشك چشمش بخشيده نمى شود و آه و زارى او شنيده نمى شود، «و حجّته غير مقبولة» ؛ و دليل او هم پذيرفته نيست، «..... #ادامه_دارد
#کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام @ya_amiralmomenin110