2022-07-23 08:31:01
حديث كرد ما را علىّ بن احمد او گفت: حديث كرد ما را عبيد اللَّه بن موسى علوىّ از احمد بن الحسين و او از احمد بن هلال و او از عبد الرّحمن بن ابى نجران و او از فضالة بن ايّوب و او از سدير صيرفىّ كه گفت:
شنيدم ابى عبد اللَّه امام صادق عليه السّلام ميفرمود: صاحب اين امر را شباهتى با يوسف وجود دارد ، عرض كردم: گوئى ما را از غيبت و يا حيرتى آگاه ميفرمائيد؟
فرمود: اين مردم ملعون خنزيرنما چرا اين سخن را نمى پذيرند؟
برادران يوسف خردمندانى بودند چيز فهم و نوادهها و فرزندان پيامبران بودند بر يوسف وارد شدند و با او سخن گفتند و با هم گفتگو كردند و با او سودا نمودند، رفت و آمد داشتند، برادرانش بودند و او برادر اينان بود با اين همه تا او خود را نشناساند نشناختند و وقتى گفت:
من يوسفم شناختند پس اين امّت حيران و سرگردان چرا باور ندارند كه خداى عزّ و جلّ در وقتى از اوقات بخواهد حجّت خود را از آنان پوشيده بدارد يوسف پادشاه مصر بود و فاصله ميان او و پدرش هيجده روز راه بود اگر خدا ميخواست جايگاه او را به پدرش معلوم كند ميتوانست، بخدا قسم هنگامى كه مژده يوسف رسيد يعقوب و فرزندانش از راه بيابان نه روزه به مصر رسيدند.
پس اين امّت چرا باور ندارند كه خداوند، همان كارى كه با يوسف كرد با حجّت خود بكند و صاحب مظلوم شما كه حقّش را انكار ميكنند يعنى صاحب اين امر در ميان آنان رفت و آمد داشته باشد و در بازارهاشان راه برود و پا روى فرشهايشان بگذارد و آنان او را نشناسند تا آنگاه كه خدا اجازه فرمايد تا او خود را بشناساند چنانچه بيوسف اجازه داد هنگامى كه برادرانش گفتند آيا تو همان يوسفى؟
گفت: آری من يوسفم.
حديث كرد ما را محمّد بن يعقوب او گفت: حديث كرد ما را علىّ بن ابراهيم از محمّد بن الحسين و او از ابى نجران و او از فضالة بن ايّوب و او از سدير صيرفىّ كه گفت: شنيدم امام صادق عليه السّلام ميفرمود: و مانند همين حديث را نقل كرده است.
غیبت نعمانی، ص۲۳۳ ح ۴ .
@yadegareghadir313
100 views05:31