2022-05-27 20:56:48
متن "بیم" :
۱
پَرسه در جریان امواج صوت
چِشم تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای عمر
یه سایه تو اعماق نور
این گوسفند چاق، میراث قوچه
که بی دردسر تنها می سازه گوشت
یه دیدگاه پوچ که میزبان هوشه
یه از خونه بیزارِ بیگانه جوش
همه لب ها تنور، کسی همراه نبود
نه چندان صبور، از این تنگنا کبود
همه متن ها رَوون، شَست ها زَبون
امّا معنا معلومه از مبنا محرومه
تو هر واژه خوف، از ماشه گفت
بذر اون سیم خارداری که ریشه کرد از ما شکفت
پس در های قفل، دل همسایه مرد
تَــهِ سرمایه سوخت
این یعنی بی مقدمه، بیم مقدمه
تو این محوطه، کی مردّده؟
یه نردبون صاف، به قعر گورستان
یا حبس موندگار، یه نسل خونه زاد
یه پُل رو بُهت و وحشتِ جمعیت
یه نردبونِ شعله ور تو مرکز قَرنیَت
به لطفِ مُهرِ اَفسَرِ امنیت
فقط سقوط آزاده با حداکثر ظرفیَت
از خودم بیشتر از همه ترسیدم
اون طفل معصومی که شده حضرت مَعصیَت
این سروده های ناب لحظه های سکوت رو
به مغز تبریک بگو به قلبم تسلیت
من در پی کنج پنهان
واسه حدس این سرنوشت موج پیما
نه دیگه مرغ شیدام، نه تو عمق میدان
این تنها نور باقی از هر نقطه پیداست
یه رخ بنما بِما تا برهنه تر-
ببینی چهارستونت رفت به رهن ترس-
که خورده به ایست-
این قومِ گُمِ توبه نِویس
یه طعمه ی ریز، بقول کهنه رییس-
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟
سعدی تو کیستی که در این حلقه ی کمند
چندان فتادند که ما صید لاغریم
به به
همین بوده ما هم عین مابقی
روانه ایم به کام مرگ رو این ریل نامرئی
ما، نتیجه سلیقه و میل داوریم
نه مصرع اولیم، نه بیت آخریم
همخوان
پرسه در جریان امواج صوت
چشم تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای عمر
یه سایه تو اعماق نور
ورس
خنده های کودکانه، مَقَرِ دوستی
صدای نَکَرِه اون تَه گفت نخند بگو سیب
دستور ها تیز، درس خونا میخ-
به تخته، تا سیب رو گفتی دندونا ریخت
گفت درکش نکن همین رو فرو کن توت
شروع کن کور، از همین افق غروب کن زود
ولی من تو این فضای تحت نظارت
تجدید شدم تا واسه خودم وقت بذارم
اون که منتظره تکلیفش رو بگن
از همین حالا ورق های تقویمش رو بِکَن
محافظ خویشتن، تو حادثه نیستن
هر چی گل مچاله تر رایحه بیشتر
ولی اون حرف رو از اون جاکشه می شنید
که دیدش جز انعکاس تابِشِ دیش نیست
شاه بیت هاشون غلام دربار
با ملکه ی ذهنی که به سادگی یه فاحشه بیش نیست
اون که به ابلهیت جرأت می گه،
بهش هویت میده
حرفش حجت میشه
نکتش اینه که بی رحم جلوه دادن آدم ها
داره برعکس بهشون حس قدرت میده (صحیح)
حریم اعتراض اینجا پاره شد علنا
چون یه عده از واقعیت واقشو بلدن
اونی که جیغتو می کشه تَهِتو ببینه
دیگه لزومی نداره جلو لبت رو بگیره ؟
می ترسم و می نویسم عذابش نمونه
چرا داد بزنم وقتی شعر حالش معلومه ؟
اون که سلاحش قلم و سازش زبونه
می دونه حتی یه فاتح با یه "ه" کارش تمومه
تو ذات جماعت بی کیفیت اینه که
رو حیثیتت آدما برچسب بکوبه
با همون زبون از حقوق بشر بخونه
مثل اینه که باتلاق رو با لجن بشوره
یه توجیه گذرا واسه تو جیب و گذران
هر جا نگاه کنی یه هوچی خوش ادا
شده مرید خودزن ها، این محیط مبتلا
حتّی اعتراض می کنه واسه تولید محتوا
نصف مخاطب ها مخ ها تباه
رخ ها نما صبح ها شب ها جفت پا هوا
همگی محو یه منظره ی مضحکن
که هر کی بیشتر از این درخت موز بکنه بت شکنه ؟!
همخوان
پرسه در جریان امواج صوت
چشم تصویر دریای سرخ
من افزودم از طول به پهنای عمر
یه سایه تو اعماق نور
ورس
صاحب کل، من عابر کور
از جاده به دور ، لایق نور
چاره بجو، ساده بگو
از سال نکو، ختم این قائله کو ؟
مقابل کوه وایستا همه نگفته هاتو معامله کن
تا سبکبال دوباره بشی وارد گود
تو باش و کوه و باشکوه بشنو بی کم و کسر
اونه که می تونه حس پشت سینمو وصف کنه
کله ای که می زنه کج
این نفسی که هنوز داره می دمه گرم
بدنبال گوش میون این همه کر
صدات می زنه تو این جو بی برکت
چرخ بی حرکتی که قعر دره سُرید
علم خارج از کنترل و یه فهم اُریب
نظم نوین، زوار رو داده دست کُووید
تسمه برید، دنیا از یه عطسه گُریخت
کمر شهر جلو چشام شکست
من دیگه نمی خوام خودمو نجات بدم
چون کور ترین این رشته ی هزار گِره ام
خوشم میاد جا زخم هامو فشار بدم
خُمار چشم، سنگین رو هم اُفتاد پلک
دنیام بینِ تُنگِ آبِ حباب شکل
پای وجدان، سایه افتاد (یک!)
لای مشتام جای خودکار (دو!)
خمار چشم، می پیچه به هم اوضام چرت
اتاق چرک، انگار دفنه زیر طوفان شن
مواظب، گرفتم به سر کُلام سِفت
وابَستگی، وارَستِگی، کُدامیک؟
۲
22.6K viewsSajad Torabi, edited 17:56