من از همان بچگی ام «قوی بودن» را ترجیح داده ام بارها زمین می خ | یواشکی دوست دارم
من از همان بچگی ام «قوی بودن» را ترجیح داده ام بارها زمین می خوردم اما اشک نمی ریختم ، با تمامِ دردی که داشتم بغضم را قورت می دادم ، بلند می شدم ، و می ایستادم جز از روی زخم دست یا زانویم ، جور دیگری نمی فهمیدند که زمین خورده ام ، که حالم خوب نیست ، که درد دارم ... پنهان کردنِ زخم ، کار دشواری ست ؛ اما هزار بار بهتر از این است که دلی برایت بسوزد ، که موردِ ترحمِ آدم ها باشی ، که روی پای خودت نباشی ...