2021-12-04 08:15:49
فاصله زندگی از انسان
جامعه شناسی به مطالعه ساختارها و رفتارهای جمعی ... می پردازد.
این مطالعات، تفاوت های ریز و درشت افراد را در گستره ساختارها و حرکت های جمعی نشان نمی دهند.
به مانند این است که در فراز کوهی باشید و به شهر نگاه کنید.
بسیاری از تفاوت ها دیده نمی شوند. تنها ساختمان های بلند و فضاهای بزرگ به چشم می آیند.
(چیزی که ساختارگرا همیشه دیده اند؛ قدرت و ثروت ...)
در همین روال، «فاصله ها» نیز تنها آنهایی دیده می شوند که بزرگ باشند (فاصله کارگر و کارفرما، قدرتمند و فرمانبر ...)
در این نگاه «کلان نگر»، بسیاری از جلوه های زندگی دیده نمی شود از جمله؛
صداها، رنگ ها، بوها، نگاه دو آشنا، ... چیزهایی هستند که اصلاً درک نمی شوند.
به تعبیر دیگر، «حس زندگی»، «طعم زندگی»، «عطر و بوی زندگی» به فهم نمی آید.
در این چشم انداز، معرفت به «زیبایی زندگی» از دست می رود و انسان خود را در زندان ساختارها، اسیر و درمانده می بیند.
اصلاً به کل فراموش می کند هر چه هست و نیست را «خود» ساخته است.
این وصف، حال و روز انسان امروز است.
انسانی که خود را ناتوان می بیند در برابر حوادثی که هر روز از اخبار می شنود ...
انسانی که هر روز ناتوانی خویش را در پیش بردن زندگیش بیشتر و بیشتر می چشد ...
زندگی باید به انسان برگردانده شود و انسان محور امور قرار گیرد.
انسان اشرف مخلوقات در زمین است و باید از چنین جایگاهی در زندگی برخوردار باشد.
جامعه شناسی؛ آموزه هایی را در باره «بازگشت به خویشتن» به میان آورده است که در سلطه ساختارگرایی، به بازگشت به سنت ها انجامید، نه بازگشت به زندگی باشکوهی درخور اشرف مخلوقات.
سوال: چگونه می توان «زندگی به ماهو زندگی» و «انسان به ماهو انسان» را سامان بخشید؟
@Young_Sociologists
https://t.me/Young_Sociologists
499 views05:15