آدرس کانال:
دسته بندی ها:
نقل قول ها
زبان: فارسی
مشترکین:
2.50K
توضیحات از کانال
در فراسوی تاریکی
حتی ذره ای امید
کافی است تا ؛
همه چیز روشن شود ...🌱
Ratings & Reviews
Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.
5 stars
0
4 stars
1
3 stars
0
2 stars
0
1 stars
1
آخرین پیام ها
2023-03-12 22:38:41
افسانهای هست که میگه وقتی یه آدم عاشق میشه ، یه گل تو یه جایی از دنیا خود به خود جوانه میزنه ، رشد میکنه و قد میکشه ؛ میگن اون گل خیلی از گلهای معمولی بیشتر عمر میکنه و تو هر مرحله از رابطه رنگش عوض میشه . میگن میتونه قشنگ ترین رنگای دنیا رو به خودش بگیره ؛ حتی میگن اگه این گل رو بو کنی تا ابد عطرش ، تو مشامت میمونه . پس لطفا از گل های رابطه خودتون محافظت کنید ؛ تا روز به روز قشنگتر و خوش بو تر بشن ...
@z_rabaan
340 viewsₙᵢₘₐ, 19:38
2023-03-12 17:30:25
• صدای شما
#همیشه_کنارت_خواهم_ماند
@z_rabaan
https://t.me/z_rabaan
518 viewsₙᵢₘₐ, 14:30
2023-03-11 22:30:33
شاید در آینده دوباره هم را ملاقات کردیم ، حتی سلامی ساده برای من کافیست . به این آیندهِ دور که برپایه شاید و ای کاشها بنا شده است ، امیدوارم ...
@z_rabaan
671 viewsₙᵢₘₐ, 19:30
2023-03-11 17:30:10
جالب میشد اگر خدا ، سرنوشت آدمیزاد را در قالب جلدهای کتابی منتشر میکرد . شاید به این طریق کسانی از اشتباهات فاجعه باری که مرتکب خواهند شد و هم برای خود ، اطرافیان و جامعه زیانآور است ، آگاه شده و مانع تحقق یافتن آن شوند ...
[ | 1401.12.20 ]
@z_rabaan
658 viewsₙᵢₘₐ, 14:30
2023-03-10 22:30:37
به همه چیز و به همه کس ، کنجکاوانه نگاه میکرد . در پی یافتن سرنخی از سرچشمه عشق در همه چیز میگشت . عشق چیست و از کجا میآید ؟ اکتسابی است ؟ از در و دیوار بگیر تا به جک و جانور و آدمیزاد ، همه را در یک نگاه برانداز میکرد و به دنبال پاسخی بود . میان این دید زدنها ، چشم به جوانی گریان دوخت . کمی بیشتر توجه کرد و فهمید که جوان نیز متقابلاً به او نگاه میکند . بیشتر به چشمانش زل زد و با خود گفت که این یک خیره شدن معمولی نیست ؛ کمی دلبرانه است . از چیزی و پشتوانهای مبهم نشات میگیرد . با خود میگفت شاید عشق را یافته است ، شاید ذره کوچکی باشد یا نکتهای کلیدی برای رسیدن به منبع عشق . نزدیک و نزدیک تر شد و علت پریشان حالی او را پرسید . او چنین پاسخی را انتظار نداشت ... امیدوارانه به جلو قدم برداشته بود ... پسر در جواب از شباهت چهره او با آشنایِ نزدیکی گفت ؛ آشنایی که در شبی به غریبهای ناشناخته تبدیل شده و پسر که همچنان اسیر و دلباخته آن آشنا مانده بود و عشقی نافرجام را ادامه میداد . دختر پاسخ جالب و غمانگیزی شنیده بود ، متفاوت از یافتههای سابق خود ... پاسخی پر از ابهام و شک ... نتیجهگیری با این وضعیت کار سختی بود ... با خود گفت شاید هیچوقت نتوانیم واقعیت عشق را پیدا کنیم و تنها همیشه به سایهای از عشق حقیقی که به این دنیا تابیده شده ، دست مییابیم . ولی آیا کافیست ...
@z_rabaan
638 viewsₙᵢₘₐ, 19:30
2023-03-10 00:31:02
از دشمنی دیرینه این قلب به ستوه آمده و درمانده شدهام . ای کاش لااقل در تَن خود غریب نبودم . ای کاش آشنایی بود تا سفارش من را به قلب واماندهام کُند ؛ اگر چنین میشد ، شاید کمی مراعات حال من را میکرد . شاید کمی کمتر از قبل من را عذاب میداد ...
@z_rabaan
704 views﷼, 21:31
2023-03-08 22:30:34
شب آمدنت چه زود به صبح رسید و اما شب رفتنت ؛ شب رفتنت انگار عمری جاویدان داشته و خیالِ به پایان رسیدن در سَر ندارد . هنوز که هنوز است ، در شب رفتنت به زندگی خود ادامه میدهم ...
@z_rabaan
1.2K views﷼, 19:30
2023-03-08 19:28:57
در شرف رسیدن به سالی جدید ، کوله روی پشت خود را زیر و رو کرده تا برای درد هایی که در سال نو به سراغ ما میآیند ، جای بیشتری فراهم کنیم ...
@z_rabaan
1.2K viewsₙᵢₘₐ, 16:28
2023-03-08 08:30:14
• صدای شما
#مخاطب_خاص
@z_rabaan
https://t.me/z_rabaan
1.2K views﷼, 05:30
2023-03-06 22:30:05
و از میان ابر سیاه و عظیمالجثهای ، روشنایی خیره کننده ای شروع به تابیدن کرد . ماه در تلاش برای فرار از بند زنجیرهای ابر بود . در این مدت کوتاه که آسمان شورش کرد و ماه به اسارت آن در آمد ، تاریکی با ایجاد رعب و وحشت و خفقان شدیدی حکومت میکرد . ما باید از ماه خود مراقبت کرده ، چون حتی برای لحظهای نبودش احساس میشود و زندگیها دگرگون شده یا به نابودی روی میآورند ...
@z_rabaan
1.3K views﷼, 19:30