سلامممم سلااام نچ نچ خجالتم نمیکشم خووو مشغله زندگی زیاده وقت نمیکنم سوتی بدم (جون عمه بزرگت) بله بله ...رئیس جمهورتونم(فوش غیر آزاد) . چند وقت پیش من و مامانم رفتیم بیمارستان(قلم پام میشکست نمیرفتم ) واسه برگشتن زنگ زدیم تاکسی محلمون.. یدفعه مامانم گف فلان مشکلو نگفتم برم بگم میام،،منتظر باش،، این تاکسی هم رسید و من سوار شدم تا مامانم بیاد.. پسره پسته میخورد تعارفم کرد(کوفت بخوری دوتا دونه بیشتر نمونده بود ) چههه پسرییی چششش رنگیییی..خوشگل،،موشگل جای برادری(آره تو درس میگی ) منم گوشی صاب مردم دستم بود،، نگوو صفحه گوشی روشن منم تو گفتگوی خالم مونده بودم... یدفعه دستم خورده بود رو ویسی که داده بود،، صدای گووووووووز گفتن خالم بود که تو ماشین پیچید منوووو میگی..یخخخخ کردم مرده هم‌خندش گرفته بود(رو آب بخندی مردک ) هیچی دیگه رئیس جمهورتون بی حیثیت شد..
