سلام مهربانو جونم سه سوتی قبلمو که نگذاشتی کانال اینو بزار حد | سوتی های زنونه 😅😉❤❤
سلام مهربانو جونم سه سوتی قبلمو که نگذاشتی کانال اینو بزار حداقل دلم خوش بشه شوهر من توی یه کارگاه چوب بری کار میکنه بعد ظهرها که برای ناهار میاد خونه چون کلیدکارگاه را داره آخرین نفر از کارگاه میاد بیرون گه درو قفل کنه وبیاد ظهر مثل هرروز اومد خونه وجاتون خالی غذا خوردیم ویکمی درازکشید که گوشیش زنگ‌خورد من دیدم اون کسی که پشت تلفنه از خنده غش کرده وحرف میزنه شوهرمنم این طرف داره زمینو گازمیگیره تلفن رو که قطع کرد گفت دوتا مشتری توی کارگاه بودن من درو روی اونها قفل کردم و اومدم نگو اونها ته کارگاه پشت چوبها داشتن دنبال چوب دلخواهشون میگشتن که بیارن برای قیمت وخرید شوهر من ندیده بودشون ودروقفل کرده بود اومده بود این دوتا آقا هم‌چون نه شماره ای داشتن از کارگاه نه چیزی منتظر میشین تا اینکه همسایه کارگاه میاد ماشین پارک کنه میبینه صدا میاد از کارگاه نگاه میکنه میبینه دونفر توی کارگاهن بعد زنگ میزنه به همکار شوهرم اونم به شوهرم میگه شوهرم با عجله رفت دروباز کنه ولی همه اش میخندید ان شاالله خوشتون بیاد
