Get Mystery Box with random crypto!

سوتی های زنونه

لوگوی کانال تلگرام zaanone — سوتی های زنونه س
لوگوی کانال تلگرام zaanone — سوتی های زنونه
آدرس کانال: @zaanone
دسته بندی ها: دستهبندی نشده
زبان: فارسی
مشترکین: 8
توضیحات از کانال

خاطرات و سوتی های جالب خودتونو (نامزدی، متاهلی، هر چیزه جالب) برامون بفرستین تا توی کانال بزنیم
@mehrbanQ
تعرفه تبلیغات👇👇
@zaannoon
🥰💄کانال #جالبب چالشششمون عضو بشین 👇👇
@zaanoone
کانال مشاوره درهم رو عضو بشیین 👇👇
@zaannonne

Ratings & Reviews

3.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

0


آخرین پیام ها 481

2022-05-14 08:14:50 سلام مهربانو جان
من اولین بارمه که دارم سوتیم رو برای شما و عزیزان عضو چنل تون میفرستم امیدوارم اگه سوتیم رو در چنل تون قرار دادین خوشتون بیاد

من ۱۷ سالم بود که جوش های بدی میزد صورتم برای همین رفتم پیش دکتر پوست اونم بهم کرم و .. داد گفت باید آزمایش خون بدی دیگه من چیزهای که دکتره گفت رو از داروخونه گرفتم و اومدم خونه اونشبم ما مهمون برامون اومده بود از عمو و عمه و... بعد شام دوستم بهم زنگ زد و منم پیش جمع شروع کردم با دوستم حرف زدن که اره رفتم دکتر پوست اونم گفته باید برم ازمایش کون بدم یهو دیدم جمع ساکت شد همه دارن نگام میکنن اولش متوجه سوتیم نشدم ولی بعد چند ثانیه فقط پاشدم جیم زدم تو اتاق یهو کل خونه ترکید منم دیگه تا اخر مهمونی از اتاق بیرون نیومدم ولی هر سری یکی می اومد تو اتاق میگفت می خوای بری ازمایش چی بدی

اسمم باشه دختر ناز



#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone
https://t.me/zaanone

برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
3.7K viewsedited  05:14
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:13:58 سلام عزیزان یک سوتی خوندم یاد دوران دبیرستان افتادم یک معلم عربی داشتیم مرد بود وخیلی شلخته میز معلممون هم طوری بود که پایین تنه کلا دیده میشد این معلم ما از دوستم یک خودکار خواست اون طفلی هم داد بعد اینکه اقا استفاده کرد با خودکار دم ودستگاهش رو فقط میخاروند این طرف اون طرف وهمه طرف جالبیش اینجا بود بعدکه کارش تموم شد خودکار و پس داد طفلک دوستم گرفت ولی میگفت تا چند روز فقط دستهامو میشستم حس میکردم یک چیزی چسبیده بهش





#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone
https://t.me/zaanone

برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
3.3K viewsedited  05:13
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:12:48
اینجا بیای همه چیزو فراموش میکنی
کافه آلیییییییس ویژه روز #دختر

اگرقلبتان شگسته اگر غم دارید اگر دلشگسته ایداینجامنتظریم

https://t.me/+k7V30-2tH3RkNjc0
https://t.me/+k7V30-2tH3RkNjc0

دکلمه های مربوط به روز #دختر
وکسای که اهل دلن روقلبهاکلیک کنن

2.8K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:12:43 سلام به همگی
رفته بودیم شهرستان و اینکه بگم شهرستان ما هیچ کس مانتویی نیس و من میرم همه یه طوری نگاه می کنن منم کلی تیپ می زنم خوشگل میرم
پنج شنبه بود رفتیم سر خاک بابا بزرگم خیلی آدم اونجا بود منم کلی کلاس می زاشتم
یه پسره بود کلی نگاه می کرد هی دنبالم بود بعد خرما پخش می کرد اومد سمت من
منم بهش گفتم مرسی نمی خورم بعد برداشتم پسره چشاش چهار تا شد اونقدر خجالت کشیدم سریع از اونجا رفتم



#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone
https://t.me/zaanone

برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.9K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:12:43 یه بار تو راه مسافرت شمال من و خواهرم شدید دسشویی داشتیم
یه جا پمپ بنزین که توقف داشتیم من و خواهرم جنگی پریدیم سمت دسشویی. مردونه زنونه نداشت فقط یه دونه داشت که معلوم بود مزخرف هم هست ولی ما چاره نداشتیم
یه مرده داخلش بود صدای اهن اهن زور زدنش هم میومد
تا اومد بیرون یه مرد شکم گنده کر و کثیفی بود
گفتیم اقا دسشوییش تمیزه گفت اره بد نیس
چشمتون روز بد نبینه تا درو باز کردیم یه کووووه دیدیم والا تپه بوددد. فک کنم یک ماه بود رو هم رو هم ملت دسشویی کرده بودن
در حدی بود که اگه درست مینشستی گیر میکردی بهش
وای فاجعه بود میخواستیم زار بزنیم. مگس هم که دیگه چه عروسی گرفته بودن اونجا




#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone
https://t.me/zaanone

برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.8K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:12:31
تو این گرونی حجاب رو برای همه آسون کردیم
حتی برای خانوم های #قررری
بزن روی کلمه #حجاب تا سوپرایز بشی








همــــراه بــــا هدیــــه‌ های مــتــبــرڪــ
https://t.me/+rQO8cW_gg8E0YmMx
https://t.me/+rQO8cW_gg8E0YmMx
2.5K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:12:26 سلام من خاطره از زایمان اولم واسه شما نوشته بودم الان میخوام از زایمان دوم بگم
من ساعت ۳ صبح درد شدید داشتم شوهرم رو بیدار کردم وپسرم که شیش سالش بود رفتییم بیمارستان ومن سونوگرافی انجام دادم و سرم وصل کردن گفتن وقت زایمانت نیست برو خونه منم داشتم میومدم دم در منو نگه داشتن که شوهرت بیا د هزینه هارو حساب کنه
حالا هر چی شوهرم رو با پیج بیمارستان صدا میکنن خبری از شوهرم نمیشه منم زنگ میزنم جواب نمیده وبجای اینکه شوهرم نگران من بشه من نگران شوهرم شدم به پرستار میگم بزار من برم دنبالش بگردم تو حیاط بیمارستان میگه نه من به پرستار گفتم باشه این وسایلم پیش شما امانت من برم پیداش کنم
پرستار قبول کرد و یه مشما به پرستار دادم دیدم اینجوری شده دیدم مشمای اشغال رو دادم دستش ازش گرفتم دفتر چه رو دادم بهش اومدم حیاط دنبال شوهرم وپسرم
دیدم کنار دیوار خوابیدن خدارو شکر حالم خوب بود و شوهرم رو اوردم حساب کرد واینکه من هر چی میخرم دوست داره از من ایراد بگیره وقتی هم پسرم دنیا اومد اومد بغل کرد گفت این چرا دماغش دون دون سفید داره انگار خریدمش و فرو شنده سرم کلاه گذاشته پریناز





#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone
https://t.me/zaanone

برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.7K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:12:14
گرفتاری همیشگی خانم ها
اقایون نبینند که حسابی سوژمون میکنن
2.4K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:12:09 سلام
منم می خواستم یه خاطر که چه عرض کنم یه افتضاحی که دادم رو بگم چند سال پیش ما داشتیم خونمون رو رنگ می کردیم‌ صبح که می‌شد این استاد رنگ کار می‌اومد خونمون و شوهرم هم میرفت سر کار منم دوتا بچه داشتم دبستانی بودن دیگه اخری کار بود و من تقریبا یک ماه پذیرای این آقا و سه نفر شاگرداش و چندتا از رفقاش که تو خونه ما میومدن دیدنش بودم وروزی چند بار ازشون پذیرای می کردم وجودی رفتار میکردم که هیچ کدوم جرات کوچک ترین حرف اضافه ای باهام نداشتن از بس خودم رو سنگین می گرفتم دو روز آخر این استاد رنگ کار شاگرداش رو نیاورد و خودش تنها بود فقط آشپز خونه یه راه رو بود که باید رنگ می‌کرد من روز قبلش لباس شسته بودم وصبح قبل اومدن استاد جمعشون کردم وریختم تو اتاقی که همه ی وسایل رو اونجا گذاشته بودیم روی تخت خواب وقتی صبحونه استاد دادم رفتم تو همون اتاق هز بس سرم درد میکرد رو تخت رو همون لباس ها خوابیدم‌ بعد یه نیم ساعت پاشدم که به استاد چایی بدم رفتم تو آشپز خونه و سماور رو که از قبل روشن بود چای رو دم کردم و وسایل صبحونه رو جمع کردم وچای رو ریختم و گذاشتم جلو استاد رنگ کار فقط می دیدم که همش خجالت میکشه سرش رو پایین میندازه ولی من متوجه نمی‌شدم تا اینکه وقتی کارم تموم شد اومدم تو اتاق پسر بزرگیم گفت مامان این چیه به چادرت وصله وقتی نگاه کردم دیدم یه سوتین خیلی فانتزی وشیک از پشت به چادرم وصل شده اینجا بود که متوجه رفتار استاد رنگ کار شدم وقتی خوابیدم رو تخت بهم گیر کرده دیگه اون آدم همیشگی نشدم بقدری حالم بد شد که دیگه او دو روز باقی مونده جلو استاد رنگ کار نیومدم وجرات اینکه به کسی هم بگم نداشتم خدارو شکر که بچه ها هم چیزی به کسی نگفتن



#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone
https://t.me/zaanone

برای حمایت از ما سوتی هارو برای دوستانتون بفرستید
2.7K views05:12
باز کردن / نظر دهید
2022-05-14 08:11:59
#بازیگران زیادی سعی کردن
جلوی فعالیت این کانال بگیرند

خط قرمز های هنرمندان

فیلم لو رفته عروسی بازیگر معروف

@pic_stars

@pic_stars


عکس های بدون سانسور بازیگران
2.5K views05:11
باز کردن / نظر دهید