ای غم! نمیدانم روز ِرسیدن، روزی ِگام ِکه خواهد بود اما درین | زمـــانِ قـــدیـــم
ای غم! نمیدانم روز ِرسیدن، روزی ِگام ِکه خواهد بود اما درین کابوس ِخونآلود در پیچ و تاب ِاین شب ِبنبست بنگر چه جانهای گرامی رفتهاند از دست! دردیست چون خنجر یا خنجری چون درد این من که در من پیوسته میگرید در من کسی آهسته میگرید