Get Mystery Box with random crypto!

در ستایش روایت‌های متکثر زنانه دیروز در یک جلسه دوستانه برای | محافظ کانال زن امروزی

در ستایش روایت‌های متکثر زنانه

دیروز در یک جلسه دوستانه برای یک همکاری مشترک، جمع شده بودیم.
عمده‌ترین وجه اشتراک جمع این بود که همگیِ زنانِ حاضر به‌نوعی دغدغه فعالیت در حوزه زنان را داشتند (که البته همه آن‌ها به‌شکل جدی در رسانه‌های فردی مثل اینستاگرام و اجتماعی‌شان درباره زنان می‌نویسند و طرح بحث می‌کنند). نکته جالب‌توجه در بین روایت‌ها و شرح دغدغه‌مندی‌ها، تکثر روایت‌ها بود.

هر کس به‌نسبت جایگاه خودش در اجتماع، خانواده و به‌عنوان یک زن به مسائل نگاه می‌کرد.
از بین تمام روایت‌ها، دو تا دغدغه به‌نظرم مهم و ارزشمند آمدند.
یکی از این روایت‌ها متعلق به زینبِ مرزوقی  بود. خبرنگارِ جوانِ اهل جنوب. زینب متعقد بود که دغدغه زنِ پایتخت‌نشین با زنِ خطه جنوب، با زنِ روستا و زنِ دور از پایتخت متفاوت است.
گفت که برای زنانی که من در اهواز و آبادان و... می‌شناسم، ورزشگاه‌رفتن، حجاب، شروط ضمن عقد و... هیچ اهمیت و اولویتی ندارد.

شاید یکی از مطرح‌ترین خواسته‌های چنین زنی این باشد که گاومیش‌هایش در هورالعظیم تشنه مانده‌اند و نباید این‌طور می‌شد.

مسئله دیگر تاکید بر این موضوع بود که عموما تلاش‌ها و به‌رسمیت‌شناختن برای حضورزن‌ها در جایگاه‌ها مختلف و بهبود شرایط آن‌ها، روایت نخبگانی است.
روایت زنانِ تحصیلکرده و پایتخت‌نشین که دنبال حقوقِ خاص خود هستند. آیا این صدا، صدایِ همه زنان است؟ دغدغه زنِ تحصیلکرده شهرنشین دغدغه همه زنان این جغرافیاست؟

راستش، این دو تا تذکر، زیادی حق و درست‌اند. این یادآوری‌ها باعث می‌شود که در جایِ درستی از فعالیت و مطالبه‌گری بایستیم.
اما به‌نظرم باید چیزی را هم درنظر بگیریم. دغدغه هر کس متناسب با تجربه زیسته اوست.
یعنی من عملا نمی‌توانم روایتگر رنج‌ها و مصائب زنانِ روستا باشم. دلیلش بی‌تفاوتی نیست! من نسبت و قرابتی با آن موضوع ندارم. دغدغه من نیست. پس باید چه کنم؟
در وهله اول به‌جای او حرف نزنم
. به‌جای او روایت نکنم.
دغدغه‌های خودم را به‌نام او جار نزنم.
و اما در مرحله بعد چه کنم؟

در جایِ درستی از نسبت خودم با موضوع زنان و دغدغه‌هایم بایستم.
برای من ورزش زنان مهم است. نگاه دین به زن مهم است و به‌سبب هم‌زیستی طولانی‌مدتم با آدم‌های جنگ، نسبت زن با جنگ مهم است.
در نتیجه باید جای درستی از روایت‌های خودم و نسبتم با این موضوعات بایستم.

زینب مرزوقی داشت به مزاح می‌گفت اگر سیگارکشیدن در ملأعام برای زنان پایتخت‌نشین به‌خصوص محجبه‌ها بدون ترس از قضاوت مسئله است و به‌دنبال چاره‌جویی برای آن هستند، سیگار کشیدن برای زنِ جنوبی به روزمره‌اش گره خورده و اصلا مسئله مهمی نیست.

چیزهایی که برای شما دغدغه‌ست، برای ما خاطره است.

دیدم چقدر راست می‌گوید. اگر دغدغه من این است که بوکس زنان زیر نظر فدراسیون نیست (به‌رسمیت شناخته نمی‌شود) و ما توی باشگاه‌های زیرزمینی، به‌طور غیرقانونی تمرین می‌کنیم، چه قرابتی به زن خطه جنوب و شمال دارم؟
او که دغدغه خشکسالی زمین‌های نیشکر را دارد، چه نسبتی بین من و خودش می‌بیند؟

اما با وجود این تکثر روایت‌ها و دغدغه‌ها باید چه کرد؟ اجازه بدهیم هر زن براساس تجربه زیسته خود، دغدغه‌ها و بافت فرهنگی-اجتماعی، خودش را روایت کند.

شاید ارزشمندترین کار این باشد که همه‌ ما مشاهده‌‌گر و بعدتر، راویِ خودمان و دیگرانی همچون خودمان باشیم. روایت‌ها زمانی اصالت دارند که بکر و در نسبت روشنی با تجربه زیسته هر زنی باشد.


╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
        @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯