محافظ کانال زن امروزی

2022-09-27 16:46:29 میگویند زن جنس ضعیف است، باور نکن دخترم!
زن ها همیشه قوی تر از مرد ها بوده اند...
شجاع تر، قدرتمند تر، باهوش تر...
زن ها فقط یک نقطه ضعف بزرگ دارند، که همیشه همه چیز را قربانی اش میکنند و آن چیزی نیست جز "عشق"
دنیا را هم که به نامشان کنی باز هم یک نفر را میخواهند تا به او تکیه کنند، میخواهند کسی دوستشان داشته باشد، میخواهند دیده شوند...
میخواهند برای یک نفر خاص مهم باشند...
بعدها برایت مینویسم که "عشق" برای زن ها هم نقطه ضعف است، هم نقطه ی قوت !

#اهورا_فروزان

╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
   @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-27 14:14:19 می دانید این مردان که زنان را می ترسانند و این پسران که دختران را می زنند و این برادران که خواهرانشان را می کشند، از کجا آمده اند؟
این مردان و این پسران و این برادران از اقلیم بی عشقی آمده اند. از خانه های خالی از شعر و ترانه، از قحطی بوسه و آغوش آمده اند.
مادرانشان کودک همسرانی قربانی بوده اند که نطفه ای را به انزجار و به اجبار در زهدان خود پرورانده اند.
این پسران، میان خط و نشان و ترکه و توبیخِ هزار حرام و مکروه بزرگ شده اند.
آنها نوزادان مصیبت روزگار و تلخی ایامند.
کسی آنها را در گهواره های ناز ‌و نوازش نخوابانیده. گوششان صدایی موزون لالایی را نشنیده.
شب ها کسی برایشان قصه نگفته.
کسی صورتشان را در ‌گلاب شفقت نشسته.
کسی عسل دوستت دارم، بر لبانشان نچکانده.
کسی مرهم موسیقی بر تنهایی شان نگذاشته،
کسی جراحت زخم هایشان را با ابریشم ادبیات نبسته.

در خانه های توهین و اتاق های تحقیر بالیده اند.
در خانه های  ترس و تنبیه، در خانه های خشم و خشونت، دستور زبان عشق تدریس نمی شود.
آنها لهجه همدلی و الفبای لطافت را نیاموخته اند.
آنها انسانیت را بلد نیستند.

حالا دیگر دیر است، حالا آنها دندان های تیز دارند و چنگال های خونین. حالا هر زنی صیدی است که باید دریده شود.

من شاعرم  از سرزمین زیبایی و عشق می آیم، زورم به تیر و تفنگ و نفرت و خون نمی رسد.

مرا به گهواره ها ببرید، باید کارگاه گلستان را برای نوزادان برگزار کنم. باید سعدی را برای جنین های زاده نشده بخوانم. باید بوی گل را به نطفه های نبسته بیاموزم.

ای سعدی جان!
کاشکی می آمدی  و یادم می دادی در گرگستان چگونه از گلستان بگویم؟

#عرفان_نظرآهاری


زنان باردار اي مرد هشيار
اگر وقت ولادت مار زايند
از آن بهتر به نزدیک خردمند
که فرزندان ناهموار زايند

جوانمردی و لطف است آدمیت
همین نقش هیولانی مپندار


╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
   @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-27 14:05:31 نمی‌دانی تپه‌هایی
که بر خون نشست
به تمامی گریختیم
سلاح و نام فکندیم
یک زن
گریز ما را می‌نگریست
تنها یکی از پای ننشست
با مشت گره کرده
آسمان تهی را چشم دوخت
آرام گرفت کنار آن دیوار
سر فرو فکند و مُرد
اکنون لخته‌ای خون و نام او.
زنی بر فراز تپه‌ها ما را انتظار می‌کشد.

#چزاره_پاوزه


╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
   @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-27 13:56:08 ما برآن شده‌ایم
که سر بر میله‌ها بکوبیم
سرهای بی‌شماری خواهند شکست،
اما روزی بلاخره میله ها میشکنند ...



╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
   @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-26 13:17:49 این زن
هنگامی که آواز می‌خواند
پرنده‌ای را به خاطرم می‌آورد
اما نه پرنده‌ای را در آواز
که پرنده‌ای را به پرواز .

#فرریرا_گولار


╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
@zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-26 09:41:01 دختر : مادر، آزادی چیست ؟
مادر : آزادی چیزی گرانبهاست
دختر : پس ما نمی‌توانیم آن‌ را بخریم ؟
مادر : آن‌ها کاری می‌کنند که بهایش زندگیمان باشد !


#مرام_المصری
آزادی عریان می‌آید


╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
        @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-26 09:40:03 بعد از ورود همچنان محدود زنان به ورزشگاه، دوستی می‌گفت، باورم نمی‌شود که زنان حتی برای ورود به ورزشگاه هم «شهید» داده‌اند، باید هم مدام در ذهنمان مرور کنیم که چه حق بدیهی‌ای بوده است که زنان خواسته‌اند و بدون مقاومت، فشار و هزینه‌ی زیاد، به دستش آورده‌اند؟

به اولین مدرسه‌ی دخترانه‌ای (پرورش) می‌‌توان فکر کرد که تنها چهار روز دوام آورد و زیر فشار جاهلان و متحجران، منحل شد و نتوانست به کارش ادامه دهد. به اولین انجمن سیاسی زنان (اتحادیه غیبی نسوان) که به خاطر ترس و فشار مستمر، نام‌های گردانندگانش هم در تاریخ گمشده و طول عمرش هم زیاد نبوده است. به حق‌رایی که مبارزان مشروطه‌خواه پس از انقلاب مشروطه آن را نادیده گرفتند و در مجلس شورای ملی در سال‌های اولیه بعد از انقلاب، مصوب نشد. به زنان مبارز قبل از انقلاب ۵۷ که بعد از تحقق آن، توسط همرزمان خود نادیده گرفته شدند و با طرح مساله‌ی مرتجعانی به نام «عدم اولویت مطالبات »، زنان را حذف و ناپیدا کردند.

به زنانی می‌توان فکر کرد که در این صدسال، در زندان‌ها، انواع و اقسام فشارها را متحمل شدند و باز هم این مرگ بود که بیشترین سهم را از زندگی آنها می‌گرفت. از طاهره قرة العین گرفته تا ده‌ها نامی که هیچ وقت به گوشمان هم نخورده است.همان کسانی که در جنگ علیه مرگ، دعوی زندگی داشتند.
«مساله‌ی زن» همیشه نادیده گرفتن عاملیتش بوده، چه هنگامی که با فرمان کشف حجاب احباری، با هراس و تشویش در خیابان راه می‌رفته است. (تازه اگر خانواده اجازه‌ی حضور در مکانی غیر از خانه را به او می‌داده) و چه زمانی مانند اکنون که برای زندگی کردن، به دنبال این است که در ابتدا، زنده بماند. چرا که فرمان‌های متعددی، زیست روزمره‌اش را احاطه کرده‌اند که برای بقا باید با آنها مواجه شود.

بقا برای حفظ بدن خود و در یک کلیت معنا‌دار‌تر، حفظ حیات. بدنی که اسید‌پاشان هم آن را مورد نشانه قرار دادند تا «چهره» یا «صورت» را به عنوان نماد موجودیت  این بدن، نابود کنند. همان بدنی که حضور جمعی‌اش در یک میدان و کنار هم قرار گرفتنشان، می‌تواند هر گونه اعمالی قدرتی را به صورت مستقیم، در مخمصه بیندازد.

اکنون زندگی در پرانتز قرار گرفته است. زن باید برای بقای خود، برای اینکه تمامیت سوژگی او را به چنگ نیاورند، با حیات خود، مقاومت کند. چرا که هیچ عرصه‌ای نیست که از کنترل و نظارت بر روی زن، در امان مانده باشد. هنگامی که سرکوب زنان از طرف نهادهای قدرت، با مردسالاری نهفته در اجتماع دست به یکی می‌کند، میدان‌های تنش گسترده‌ای را ایجاد می‌کنند. زن‌کشی، ازدواج اجباری، آزارجنسی، حجاب اجباری و …توسط این میدان زاده می شود. قانون موجود هم در برابر این رویه‌ها نه تنها قرار نمی گیرد که خود تبدیل به عنصری می شود که فرودستی زن را بازتولید و تحکیم می کند.

اگر روزی زنی که جز اتحادیه غیبی نسوان بود در روزنامه‌ای خطاب به نمایندگان مشروطه خواه، در اعتراض به عدم وضع قانون و هرج و مرج به کنایه نوشت: «در مملکت دو چیز لازم است، یا استبداد یا قانون. ما که نقدا هیچ کدام را نداریم! شما وکلا زورتان بر ما ملت است؟ به چه دلیل توجه به حال این ملت ندارید؟» * اکنون ماهیت قانون، خود به بازتولید کننده‌ی خشونت تغییر شکل داده است. قانونی که زمانی مطالبه‌ی آن رهایی بخش بود، به ضد خود بدل شده است.

در همین میدان است که اراده به زندگی و عاملیت در آن (نه فقط زندگی سیاسی -اجتماعی) در این عرصه‌، خود تبدیل به نافرمامی می‌شود. در همین وضعیت است که زنانگی و زن بودن، مورد خطاب دائم حاکمان قرار داده می‌شود و مدام در معرض منکوب شدن است.

هما دارابی برای اعتراض به حجاب اجباری سال‌ها پیش خود را آتش زد، چرا که احتمالا نمی‌توانست تصور کند که چه نقطه‌ی پایانی برای انقیاد زنان وجود دارد. چرا که حتما تصویر دست و پنجه نرم کردن مهسا(ژینا) امینی‌ها با مرگ را می‌توانسته در ذهن خود مجسم کند. اینکه چطور یک زن، می‌تواند غیابش هر چه ساده‌تر اتفاق بیفتد.

اینجا رانه‌ی مرگ فرمان می‌دهد و زنجیره‌ی بی‌پایان نام‌ها، هر روز بر ما پدیدار می‌شود. رانه‌ای که جز با تکوین و ساخت زندگی جمعی، نمی‌تواند عقب رانده شود./انکار

*«مقاله‌ی مخدرات»، روزنامه‌ی ندای وطن سال اول، شماره  ۷۰. سال ۱۲۸۶ شمسی. ص ۲-۴

#مهسا_امینی


╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
   @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-26 08:39:02 در این روزگار، که ما بیش از هر چیز به امید و ایمان احتیاج داریم، مگذار ناامیدی، روزنی به اندازه ی سر سوزنی در قلبت پیدا کند و از آنجا هجوم بیاورد.

امید را برای روزهای بد، ساخته‌اند؛ چراغ را برای تاریکی.
انسان اگر با مشقّت و درد و مصیبت روبرو نمیشد، نه به چیزی ایمان می‌آورد، نه به آینده‌ای دل می‌بست، و نه از امید، سلاحی می‌ساخت به پایداری کوه.

آتش بدون دود
#نادر_ابراهیمی

╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
@zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید

2022-09-25 12:30:24 كار شاقى نكرده‌ام،
فقط به زانو درنیامدم،
فقط تاریکی را از تکلم بیهودگی بازداشته‌ام؛
دشوار نیست
شما هم بگویید نور،
بگویید امید، بگویید عشق،

#سیدعلی_صالحی


╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
   @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯

#زن_زندگی_آزادی
تصویر از: آنا کاوه‌مهر باز کردن / نظر دهید

2022-09-25 09:52:01 هنوز چیزی از جنسیت سرم نمی شد که گفتند تو دختری ! دختر که از این شیطنت ها نمی کند ! و همانجا بود که فهمیدم باید حواسم را بیشتر جمع کنم .
وقتی هفت سالم شد و باید به مدرسه می رفتم ، خیلی سخت بود که وسط بازیگوشی هایم مقنعه سر کنم و تازه حواسم به چانه ی لعنتی اش هم باشد که مبادا کج شود و مردم مسخره ام کنند ، می دانید ؟ هیچکس از دختربچه های بی نظم و شلخته خوشش نمی آمد !
کمی بزرگتر که شدم ، همیشه یکی بود که در مقابل اشتیاق و خنده ، چپ چپ نگاهم کند و بگوید "دختر که بلند بلند نمی خندد ! " یا وقتی در جمعی که چند نفر آقا در آن حضور داشت ، حرف می زدم چشمانش را گرد کند ، ابرو در هم بکشد و لب گزه ای کند که یعنی " دختر که در جمع ، حرف نمی زند ! " ...
زیاد پیش آمده که دلم گرفته ، هوای تفریح و سفر کرده و زیاد شنیده ام که ؛ " دختر که تنهایی جایی نمی رود ! "
این منم ، همان که بارها بخاطر بلندیِ ناخنش یا لاکی که زده ، وسطِ کلاس درس ، از دفترِ مدرسه صدایش کردند و هربار فقط سرش را پایین انداخت ، خرد شد اما سکوت کرد ،
همان که همیشه خودش را از چشمانِ ناظم مدرسه می دزدید ، چون از نگاه دقیق و جدی اش ترسیده بود و هنوز هم هرکجا که به کسی گیر دادند ، ناخودآگاه ، به خودش می گیرد ،
همان که بخاطر رنگ جورابش ، بازخواست شد و روسریِ قرمز که سرش می کرد ؛ از نگاه و حرف های مردم ، می ترسید !
همانی که حس می کرد از سیاره ی دیگری آمده ، وگرنه این حجم مغایرت خواسته هایش با ارزش های جمع ، واقعا مشکوک بود !
من همانی ام که اجازه نداد این چشم غره ها و چپ چپ نگاه کردن ها ، دنیای صورتیِ درونش را متلاشی کند و از جنسیتش برایش سد بسازند ... و حالا یادگرفته بدون توجه به نظراتِ دیگران ، کاری که می داند درست است را بکند و به خواسته های بی دلیل و منطقِ دیگران ، بی توجه باشد .

#نرگس_صرافیان_طوفان‌



╭━═━⊰✹♡✹⊱━═━╮
   @zaneh_emroozi
╰━═━⊰❀♡❀⊱━═━╯ باز کردن / نظر دهید