Get Mystery Box with random crypto!

سیزده تیر جشن تيرگان خجسته باد سیزده هر ماه تیر نام دارد و چو | زروان، سنجش زمان در ایران باستان

سیزده تیر جشن تيرگان خجسته باد
سیزده هر ماه تیر نام دارد و چون نام ماه و روز یکی می شود آن را جشن می گیرند
تیر در اوستایی تیشتریه گفته می شود تیر هم نام پر نور ترین ستاره آسمان و هم نام تیشتر ایزد یا فرشته باران است
در باور ایرانیان تیر سپاهبد خراسان است
همان گونه که هفت اورنگ سپاهبد اپاختر یعنی شمال
و ستاره ولند سپاهبد نیمروز یعنی جنوب
و سرانجام ستویش سپاهبد خوروران یعنی مغرب است
تيرگان دو داستان دارد یکی تیر اندازی آرش کمانگیر و دیگری نبرد فرشته باران و دیو خشکسالی
نخست داستان آرش:
در زمان منوچهر نبردی بین او و افراسیاب تورانی در گرفت و سرانجام نبرد را به آرش سپردند و آن داستان:
افراسیاب در تبرستان منوچهر را محاصره کرد چنانکه آنان در تنگنا شدند در گفتگو بین دو پادشاه منوچهر پیشنهاد داد برای تعیین مرز ایران و توران یکی از پهلوانان تیری از سوی ایران به سوی توران رها کند و هرکجا آن تیر به زمین آمد همان جا مرز باشد امشاسپند ( فرشته مقدس ) بر منوچهر فرود آمد و از سوی خداوند دستور داد کمانی با ویژگی های لازم بسازند و آن را آرش که پهلوانی دیندار بود پرتاب کند آرش آماده شد رخت از تن در آورد و به مردمان گفت پیکر مرا ببینید که هیچ زخمی ندارد ولی می دانم که چون تیر را رها کنم بدنم پاره پاره خواهد شد پس تیر در کمان گذاشت و با نیروی خداوند آن چنان تیر را تا به زه کشید و رها ساخت و آن چنان که گفته بود بدنش پاره پاره شد و بمرد و تیر از کوه رویان به دورترین جای خراسان بر درخت گردویی نشست و آن مرز ایران و توران شد آنگاه مردمان این روز را جشن تيرگان گرفتند و اما اين رویداد و مانند آن همه رمز و راز هستند در قالب داستان از آیین های این روز بستن دستبندهای رنگی بر دست و رها سازی آنها در بالای بلندی در باد روز است که خود برگرفته از داستان آرش است و نمادهای رها سازی و باد در این آیین به روشنی پیداست
و اما داستان زیبای پدید آمدن باران در غالب نبرد بین فرشته باران و دیو خشکسالی در باورهای باستانی
بین تیشتر که فرشته باران است و اپ یوشه که دیو خشکسالی است همواره نبرد هست تیشتر هر بار در شکلی ظاهر می شود گاهی جوانی زیبا و گاهی گاوی زرین و گاهی اسپی سپید، اپ یوشه نیز در ظاهر اسبی سیاه یال و دم بریده به جنگ می آید در این نبرد دیو ديگری به نام سپنج غره به اپ یوشه کمک می کند در این هنگام فرشته آذر نیز به یاری تیشتر می آید و در گرز او آتش قرار می دهد و تیشتر با این گرز بر سپنج غره می کوبد و نعره او که همان آذرخش باشد بر می خیزد سرانجام تیشتر پیروز می شود و ایزد باد نیز به کمکش می آید و دل دریای فراخکرت چون کوهی بالا می آید و تولید ابر می کند و ایزد باد آن ابرها را در جهان پراکنده می کند و باران به همه جا می رسد
برگرفته از کتاب زروان
نوشته استاد فریدون جنیدی
آیین های ایرانی را پاس بداریم
@zarvansanjeshezaman