دم به دم از نفس باد سحر غنچهها میشد باز باغهاے ڪَل سرخ یڪ ڪ | (مجنون توام)
دم به دم از نفس باد سحر غنچهها میشد باز باغهاے ڪَل سرخ یڪ ڪَل سرخ درشت از دل دریا برخاست! چون ڪَل افشانی لبخند تو در لحظهء شیرین شڪفتن! خورشید! چه فروغی به جهان میبخشید! چه شڪوهی...! همه عالم به تماشا برخاست!