بعدِ هزارمین باری که نتونستی یه روز یه روزِ عادی مثل بقیه روز | (مجنون توام)
بعدِ هزارمین باری که نتونستی یه روز یه روزِ عادی مثل بقیه روزا بی هیچ اتفاق خاص و بی حضور هیچ تازه واردی توو زندگیت یه آن بی مقدمه میری سراغ یه فلدر قدیمی و بی معطلی اون رو پاک می کنی... اون لحظه نه قدرتمندی ٬ نه فراموش کردی٬ نه لج کردی؛ فقط به منطقی ترین حالت ممکن پذیرفتی که یه خاطره هایی در عین عزیز بودن از یه جایی به بعد دیگه بی فایده ان ، بی فایده ...