شايد بايد نگويم كه اشک توی چشمهای من چرخيد، ولی چرخيد. چرايش | زمستان
شايد بايد نگويم كه اشک توی چشمهای من چرخيد، ولی چرخيد. چرايش را نمیدانم. هنوز هم نمیدانم اما ديدم باز از آن وقتها شد كه بیاختيار اشک میآيد. اشکم در آن سالها هربار كه میآمد گاهی زود، بيشتر بیآنكه بفهمم چرا، هميشه بیاختيار میآمد. اين حال بعدها گم شد. هرگز كتک مرا به گريه نينداخت، دردهای شديدِ تن و ناخوشی هم نه. نزديكیها و دوریهای انسانی، چرا، زياد...