Get Mystery Box with random crypto!

زان باده پُر کن ساغرم کز وی سحر سر می‌زند خورشید در خم‌خانه‌اش | زمستان

زان باده پُر کن ساغرم کز وی سحر سر می‌زند
خورشید در خم‌خانه‌اش هر صبح ساغر می‌زند

از چند و چونم وارهان با جرعه‌ای آتش‌ فشان
ز آبی که آتش بی‌امان در خشک و در تر می‌زند

بختم به سودای تنت ره می‌زند سوی منت
تا آورد در گردنت  دستی که به سر می‌زند

تصویر آن شیرین دهن  خود برنمی‌تابد سخن
هست این قدر کز عشق‌من طرحی به دفتر می‌زند

من شاعرم خوش می‌زنم از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم  چشم‌تو خوش‌تر می‌زند

من می‌شناسم پنجه را این تک‌نواز آشنا
عشق است هر چند این نوا با ساز دیگر می‌زند

ای عشق ازآن مشرق درآ روشن کن این ظلمت‌ سرا
که‌این شب جدا از تو مرا  بر دیده خنجر می‌زند

یک جرعه زین می نوش کن وز های و هو خاموش کن
عشق است اینک گوش کن انگشت بر در می‌زند

#حسین_منزوى


@zemesstaaan