تو محلهمون یه پسره بود از خونهها صندوق صدقه میدزدید،ما یه | ژاژخا
تو محلهمون یه پسره بود از خونهها صندوق صدقه میدزدید،ما یه بار عروسی بودیم داییم زنگ زد گفت از خونهتون یه صدایی میاد اومدیم خونه،بعد کلی گشتن دیدیم همون پسره زیر تخت قایم شده آوردیمش بیرون ازش پرسیدم اینجا چیکار میکنی؟ گفت نمیدونم قشنگ پشمام ریخت از جوابش، یعنی چی نمیدونم آخه؟