Get Mystery Box with random crypto!

@zhuanchannel جهان آرزوها یا جهان واقعیت‌ها؟ مردی با درآمدی م | مجله هنرى ژوان

@zhuanchannel
جهان آرزوها یا جهان واقعیت‌ها؟

مردی با درآمدی مشخص و زندگی باثبات، ناگهان همه‌ی دارایی‌اش را می‌فروشد تا کسب‌و‌کاری جدید راه بیندازد و کارآفرین شود.

خانواده‌ای که در معیشت خود مانده و هزاران مشکل مالی دارد، تمام درآمد خود را صرف اجاره کردن خانه‌ای می‌کنند که در بالای شهر قرار دارد.

زنی، چند دندان خراب دارد و از درد زانو خواب ندارد‌. با اشتیاق، مخارج خانه را مدیریت می‌کند و پولی پس‌انداز می‌کند تا سر سال، مبل‌ها را تعویض کند.

پدری را هر روز از مدرسه می‌خواهند و به او می‌گویند که فرزندش افسردگی دارد و باید او را به مشاوره ببرند. پدر می‌گوید پول و وقت ندارد. اما حسابی کار می‌کند و پول روی پول می‌گذارد تا ماشین ایرانی‌اش را بفروشد و یک مدل خارجی بخرد.

زنی که چهار فرزند دارد و قسط‌هایشان هر ماه عقب می‌افتد، ناگهان تصمیم می‌گیرد در چهل‌و‌‌پنج سالگی، کنکور پزشکی بدهد.

مردی در چهل سالگی بیکار است و قصد دارد برود پیانو یاد بگیرد.

در گذشته، وقتی مردم چنین تصمیماتی می‌گرفتند، در توجیه آن می‌گفتند:
«مگه ما چند سال زنده‌ایم؟ بذار کاری که دوست داریم رو انجام بدیم!»

این روزها در توجیه رفتارهای خود از «قانون جذب»، «اراده‌ی کائنات»، «مثبت‌اندیشی»، «هرچه را بنویسی اتفاق می‌افتد»، «آرزوهاتو زندگی کن» و امثال اینها استفاده می‌کنند.

ما با واقعیت‌ها زندگی نمی‌کنیم.

ما با آرزوها و رویاهایمان زندگی می‌کنیم و در اکثر موارد هم شکست‌های سنگین و تلخی می‌خوریم و از زندگی بیزار می‌شویم.

زنی که دندانش خراب شده و زانو درد دارد، باید ابتدا پول خود را برای سلامتی خود هزینه کند تا چند سال بعد، همان زانو اجازه دهد روی مبل‌های مورد علاقه‌اش بنشیند.

واقعیت زندگی پسری که در چهل سالگی بیکار است، حرکت به سمت کار و پیدا کردن ثبات زندگی است تا مجبور نشود چند سال بعد برای خرید غذا، پیانوی خود را بفروشد.

مردی که می‌خواهد کارآفرین شود باید درک کند که نمی‌توان ثبات زندگی خانواده را برای بلندپروازی هزینه کرد و برای کارآفرینی، باید برنامه‌ای بسیار منسجم داشته باشد.

اصلا نیازی نیست رویاهایمان را از بین ببریم.
چون بدون رویا و آرزو نمی‌توانیم زندگی کنیم.

اما برای حرکت به سمت آنها باید واقعیت‌ها را لحاظ کنیم. پرداختن به واقعیت‌ها، ساختن پله‌هایی است که ما را به آرزوهایمان نزدیک می‌کند.

تصمیم‌هایی که صرفا بر مبنای تحقق آرزوها و تخریب واقعیت‌ها باشند، هم واقعیت‌های زندگی را تلخ‌تر می‌کنند و هم آرزوها را از بین می‌برند.

در کشور ما شرایط زندگی بسیار پیچیده است و زندگی هر روز سخت‌تر می‌شود.

و اتفاقا همین موضوع، تصمیم‌گیری واقع‌بینانه را ضروری‌تر می‌سازد.

برخی می‌گویند: «چون فلانی موفق شده، پس من هم می‌توانم.» اما دقت نمی‌کنند که اول) آیا فلانی واقعا موفق شده؟
یا به طور موقت همه چیز را هزینه کرده و ظاهر ماجرا را ساخته است؟

دوم) اگر هم موفق شده، شرایط موفقیتش چه بوده است؟ و آیا ما هم دقیقا همان شرایط را داریم؟

سوم) اگر به فرض یک نفر موفق شده، هزاران نفر هم شکست خورده‌اند. در این صورت، احتمال موفقیت، چیزی نزدیک به صفر است.

بیایید یک آزمایش انجام دهیم. نگاهی به زندگی خود بیندازید و ببینید که تصمیم‌هایتان تا چه اندازه بر اساس واقعیت‌ها و اولویت‌های زندگی هستند و تا چه حد صرفا بر اساس آرزوها (و نادیده گرفتن واقعیت‌ها). به تصمیم‌های اطرافیان نگاه کنید.

به تصمیم‌های سازمان‌ها نگاه کنید.
به تصمیم‌های سیاستمداران نگاه کنید.

ببینید کدام تصمیم‌ها را بر مبنای واقعیت و کدام را بر اساس آرزو گرفته‌اند؟ کدام تصمیم ها، آرزوها را تحقق بخشیده و کدام یک آنها را نابود کرده است؟

این آزمایش را امتحان کنید، پشیمان نمی‌شوید.

جهان، پیش از آنکه جهان آرزوها باشد، جهان واقعیت‌هاست. راه رسیدن به آرزوها نیز از درک واقعیت‌ها می‌گذرد.


unknown